حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

عارفانه

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

امروز توی کتابخونه دنبال یکی از کتابای صادق هدایت بودم که یکدفعه کتاب "عارفانه" دست نوشته های ادبی شهید دکتر چمران به چشمم خورد.بازش کردم و شروع کردم به خوندم وقتی به این مطلب رسیدم دیگه بیخیال کتاب هدایت شدم.

"احساس گناه می کنم،احساس می کنم که می خواهم از درد و غم بگریزم. می خواهم کسی را بیابم که قسمتی از درد و رنج مرا تحمل کند و بار سنگین مسئولیت مرا به دوش بکشد.

احساس می کنم که از تنهایی خسته شده ام،زیر بار درد و غم ملول گشته ام. صبرم به پایان رسیده،تحملم تمام و ظرفیتم پر شده است. می خواهم دردشناسی بیابم که سر به سینه اش بگذارم .می خواهم خود را به او بسپارم، می خواهم وجودم را تقدیمش کنم تا شاید از تحمل این بار سنگین برهم.......

این راه فراری است که من اختیار کرده ام، این کم ظرفیتی من است.

خدایا مرا ببخش، خدایا به من صبر و تحمل ده، تا از درد و غم نگریزم، از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنم، در برابر مصائب و بلایا شکوِه نکنم."

«عارفانه/شهید دکتر مصطفی چمران»

 
پ ن: چقدر دلم از این وزیر ها میخواهد.جانش را بگیرد کف دستش و عطای وزارت را به لقایش بفروشد.

۹۲/۱۰/۲۳
محمد حاجیان