حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دکتر شریعتی» ثبت شده است

امروز که داشتم حال و هوای کنکور بچه های رشته علوم تجربی رو ازتلویزیون می دیدم؛ یاد خودم افتادم که شب کنکور تا ساعت 1 نصف شب تو مجلس عروسی پسر عموم بودیم و چون همچنان مجلس قرار بود تا پاسی از شب بر قرار باشه، در حالی که خانواده همچنان در گیر عروسی بودند از اون مجلس پر عیش ونوش به تنهایی برگشتم خونه و به تختخواب رفتم و ...
تا نیمه شب خوابم نمی برد ،البته نه بخاطر استرس بخاطر هزار جور فکر و خیال شب امتحانی که بیخیالم نمی شدند.بهر حال به هر طریقی بود خودمو بخواب بردم و دو ساعت بعد بیدار شدم و آماده ی راهی شدن حوزه ی مورد نظر کنکور ...
و از اونجایی که گفتم شاید مورد نیاز ترین خوراکی فقط آب باشه،یه بطری 1ونیم لیتری آب معدنی که از دیشب تو فریزر گذاشته بودم و رو بهمراه بردم.
سر جلسه ؛تقریبا 1ساعتی از کنکور میگذشت که چشمم به بطری آبی که همچنان پلمپ بود افتاد،با اینکه خیلی تشنه مم نبود بخاطر اینکه یه نیمچه استراحتی به مغزم بدم به خودم گفتم فعلا یکم آب بخورم،نفسم جا بیاد....
چشمتون روز بد نبینه ،همین که اومدم در بطری آب رو باز کنم بخاطر اینکه تا سر بطری پر بود یکباره با پاسخنامه سراسر خیس خودم مواجه شدم.
حالا استرس برگه همچنان خیس بنده یه طرف حرفهای کنار دستی هاام یه طرف!
پشت سری که میگفت:بنظر من وقتتو تلف نکن؛پاشو بروچون دیگه این برگه رو تصحیح نمیشه،
کناریم گفت:راست میگه چون این برگه ها رو که آدم تصحیح نمیکنه!میدن دستگاه مخصوص خودش اینکارو میکنه که دستگاهم برگه چروک و این وضعیو قبول نمیکنه....
اون کنار دستیمم که فکر کنم بیش از حد درگیر یه تست شده بود، با لحنی خواب آلود گونه سرش رو بالا آورد و گفت:میخای بگو تا برات یه پاسخنامه دیگه بیارند



خلاصه بگومگو ها که دور صندلی ام بالا گرفت،یکی از ناظر های جلسه سریعا خودشو به بالای صندلی ام رسوند و با چهره ای در هم گفت:ظاهرا اینجا شورای حل اختلاف گرفته شده!معلوم است چه خبره...
اونوقت قبل از اینکه بخام من چیزی بگم نظرش به پاسخنامه همچنان خیسم افتاد و بسیار جا خورد وگفت:چیکار کرده ای با برگه ات پسر !؟ عه عه عه... سپس با لحنی مهربانتر گفت:بده ببینم برگتو
منم با چهره ای درهم و نگران با اکراه برگه رو بش دادمو با لحنی مظلومانه بش گفتم:یعنی پاشم برم؟
ناظرم که دید من بدجور روحیمو باختم بلند خندید گفت:نه بابا..تو بشین سولا رو توهمون برگه سوالات پاسخ بده تا من برم به یه نحوی برگتو بخشکنمو بیارم ،بنده خدا رفته بود برگه گذاشته بود تو آفتاب....
خلاصه با کلی حاشیه و تشنج در واپسین لحظات برگه پاسخنامه به صاحبش برگشت!!!

یاد نوشت: یادی کنیم از نفر اول کنکور تجربی سال 64 ،شهید احمد رضا احدی که با توجه به قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی ،عطای درس و دانشگاه را به لقایش بخشید و کمتر از یک سال بعد در مناطق جنگی به مقام والای شهادت نائل شد.



۳۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۰
محمد حاجیان

مدتی بود که دلم میخواست در مجله ام مطلبی با موضوعیت دکتر شریعتی بنویسم ،از اینکه چرا باید اینقدر سیاست زده باشیم تا دکتری که مسیر زندگی اش توام بوده همواره با شور و شعر و ادب و عشق و... را بخاطر اشتباهاتی که به نسبت بزرگی شخصیتش کوچک بود، متهم کنیم و برای تخریب وی توجیه عقلی دربیاوریم.اشتباهاتی که هیچ کس در زندگی اش شاید مصون نباشد.

میخواستم بنویسم ولی هر چه فکر کردم دیدم شاید نتوانم آن طور که باید حق سخن را ادا کنم ومطلب من نیز بی هیچ اندیشه ای قرار بگیرد کنار هزاران مطلب تکراری در این مورد.از طرفی  لبخند دوستانی که ازجوک های رایج اخیر دکتر شریعتی بر لب داشتند مرا در نوشتن ناامید تر می کرد.با این حال در نشریه شماره چهارم (بهار 92) در مطلبی که در مورد یادگاری نوشت هایی آثار باستانی بود با اشاره ای کوچک از تعریف فقر از نگاه دکتر شریعتی بسنده کردیم.

بگذریم...

امروز 29 خرداد روز شهادت فرزانه ایست که هر چند برخی اصرار دارند واژه ی درگذشت را برای فوت ایشان بکار برند ولی من فراموش نمی کنم دانش آموخته، نظامی هستم که در کتاب ادبیات سوم دبیرستانش در مورد فوت دکتر شریعتی واژه ی شهادت بکار رفته بود.

امروزه پیامک های جلف گونه ای که در مورد ایشان به وفور در گوشی ها و فضای مجازی یافت می شود خود گواهی ست بر تاثیرگذاری این شخصیت در بین اقشار وسطوح بالای جامعه.

ولی متاسفانه بیشترین تلاش این پیامک ها سعی در افسانه ای جلوه دادن این شخصیت است،به طوری که غیر مستقیم دارد به جامعه القا می شود که این شخصیت از جنس مردم نبوده است،و به تبع آن حرف ها و دیدگاه هایش بسیار رویایی و ایده ال است.از این رو آنقدر فاصله بین این شخصیت و مردم انداختند که حال با جمله "خرچ خرچ خرچ (دکتر شریعتی در حال خوردن خیار " از شدت جذابیت به وجد می آییم.


۲۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۷
محمد حاجیان