کوچ به بهانه بهار
نزدیک به یک سالی میشود که تو وبلاگ قبلی قلم میزدم.از همون ابتدا چیزی که باعث میشد دلگرم به نوشتن در اون وب بشم این بود که فضای صمیمی و خلوتی را پیدا کرده بودم برای دست نوشت هایی که بعضا از دل دستور نوشتن می گرفت.
گذشت و در طول به روز کردن اون وب چه حرف ها که نشنیدیم
گاهی از نازنین قصه هایم
گاهی از مهربان حرفهایم
دوستان به اشتباه شخصیت هایی ساخته بودند که با مهربان و نازنین مد نظر من فرسنگ ها فاصله داشت
در مورد حقیقی یا مجازی بودن آنها حرفی نمیزنم ولی کلا زیبایی وب نوشته ها را همیشه در این میدیدم که قرار ست حقیقت را در فضایی که از بنا مجازی ست عنوان کنی.
هر چند دیگر دارد باورم میشود که این دنیای حقیقی نیز در حقیقت مجازی ست.
به هر حال دلایل زیادی موجب شد تا از وبگاه قبلی با رویکردی شفاف تر
بدون کمترین حدس و گمان و حاشیه ای از طرف دوستان کوچ کنیم و در این خانه ی
مجازی چند صباحی چادر علم کنیم.و شاید چون عشایر چندی دیگر به ییلاقی بروم
متفاوت گونه تر....
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکار کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه ای بیهوده می خوانید...
(شاملو)