
وقتی به دنیا آمدیم به عنوان سرمایه در دل هر کسی "غمی" نهاده شد تا بدان سرمایه سری در سرها پیدا کند و راهش را گم نکند،
ولی دیری نپایید که...وقتی به دنیا آمدیم به عنوان سرمایه در دل هر کسی "غمی" نهاده شد تا بدان سرمایه سری در سرها پیدا کند و راهش را گم نکند،
ولی دیری نپایید که...بعد وقتی که انگار با حرفای خاک خورده ای که سال ها تو دلش باقی مونده بود داشت خالی میشد، ادامه داد:
از بچگی تموم خلاء های وجودمو حس کردم و هر دفه بیشتر به اونا فکر می کردم پر میشدم از تموم کمبود هایی که سالها با اونا دست و پنجه نرم کرده بودم....
با توپ پر بهم رسید و گفت:این همه تحریم و دربه دری برا یه انرژی هسته ای بکشیم که چی بشه
چیزی که حتی شاید تکنولوژی و بهره برداریش به عمر خودمونم کفاف نده
ازش بعید بود ولی با این حال یه مکثی کردم و گفتم:ما در قبال آیندگان کشورمون مسئولیم...
گفت:اصلا آیندگان به ما چه ربطی داره...واسه چی ما باید خودمونو بخاطر اونا تو فشار قرار بدیم!؟
گفتم:به جاش اونا بعدا قدر کارمونو میفهمند و به بزرگی از ما یاد میکنند و تا همیشه یاد و خاطرمون تو ذهنشون باقی میمونه
گفت:تحمل تحریم های هسته ای سخت تره یا جهاد رزمنده های دوران دفاع مقدس
گفتم:خب مشخصه جهاد رزمنده ها
یه آهی کشید و گفت:حالا مگه ما چقدر قدر کار اون رزمنده ها رو میدونیم!!؟
پ ن1: یاد وخاطره رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی و هفته دفاع مقدس گرامی باد.
پ ن2 :احتمالا یه چند وقتی نیستم،فعلاااااااااااااااا
هر روز چشم هایم پشت یک جفت ویترین شیشه ای کثیف
دنیا را مکدر ،خش خشی و خاک گرفته می دید...
وقتی
با دستمال سفید مخصوصش،عینکم را پاک پاک تمیز کردم؛ و دوباره به چشم زدم
پشت یک جفت ویترین شیشه ای تمیز
این بار دنیا را ،به طور شفاف و واضح
مکدرتر و خاک گرفته تر دیدم!!!
پ ن۱:تکیه کلام یکی از رفقا با لهجه خوزستانی به دوستان عینکی:حیف این چشما نیست گذاشتی پشت ویترین!
پ ن ۲ : دست نوشته ای بود قدیمی در یکی از دفتر هایم
پ ن ۳ :یه چند روزی نیستم،ایشالا با خبرای خوش بر گردیم!
شب بود، با یکی از رفیقام تو یه خیابون نسبتا تاریک و خلوت حرکت میکردیم.تقریبا تند می رفت...
داشتیم در مورد ماه رمضون و روزه هاش بحث میکردیم.کم کم حرف رسید به اینجا که آدم باید به فکر ثواب و توشه راه آخرتش باشه.تو این ماه رحمتم که کار خیر فت و فراوونه،تازه ثوابشم چند برابره...
همینطور که داشتیم حرف میزدیم یه دفعه چشممون خورد به یه پیرزنی که لب جاده ایستاده بود و داشت به نشونه ایستادن ماشین دست تکون میداد.سرعت نسبتا بالا و رنگ چادر مشکی زن تو اون سیاهی شب موجب شد اونو خیلی دیر ببینیم و به اصطلاح ردش کنیم.
کمی که جلوتر رفتیم،یدفعه به هم یه نگاه معناداری کردیم...رفیقم زد رو ترمز و دنده عقب گرفت.
رسیدیم به اون پیرزن،بهش گفتم :کجا میری مادر؟
با عصای دستش به انتهای خیابون اشاره کرد و گفت:دو تا خیابون بالاتر
گفتم: بیا بالا
سوار شد،تو راه یکسر داشت دعامون میکرد.چند دقیقه ای زیاد طول نکشید که به مقصد مورد نظرش رسیدیم.پیاده شد و باز با زبان خیر و دعاگونه ازمون تشکر کرد و رفت.
به دوستم گفتم:عجب! اینم از ثواب و کار خیر که ازش حرف میزدی و دنبالش بودی.
دوستم گفت:آره ولی بنظرت اگه رسوندن یه پیرزن تنها تو این خیابون خلوت و این شب تار هیچ ثوابی ام نداشت ما اونو نمی رسوندیم!!؟؟
...
بعد یه فکری کردم و پیش خودم گفتم شاید اگه ملاک همه ی آدم ها برا انجام کارهاشون وجدان و در نظرگرفتن خدا بود ،دنیا برای زندگی جای خیلی قشنگی تری میشد.اصلا میشد دنیای عشق
حدیث نوشت:
امام علی:
(( إن قوما عبدوالله رغبه فتلک عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلک عباده العبید و إن قوما عبدوالله شکرا فتلک عباده الاحرار))
همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می پرستند ، این عبادت تجار است و گروهی او را از ترس می پرستند، این عبادت بردگان است و گروهی او را از روی سپاسگزاری می پرستند و این پرستش آزادگان است.))
سوال نوشت: نمیدونم اگه کلا کارهای خوب ثواب نداشت و کارهای بد هم عقاب نداشت،وضعیت ها مون چطوری بود!؟
نظر شما چیه....؟
یکی از مصادیقی که برای اسلام آمریکایی بکار می رود این است که با پیشرفت علم و تکنولوژی؛ اسلام و احکامش نیز به روز شود تا بهتر در خدمت بشریت قرار گیرد.
مثلا اینکه در این روزهای سخت تابستانی که شدیدترین عطش وخواسته برای روزه داران نوشیدن یک لیوان آب خنک است؛حکمی از آسمان نازل آید که خوردن مقداری آب به حدی که تشنگی برطرف شود را جایز کند...
با این حال شاید این موضوع دور از ذهن و بسیار بعید بنظر آید ولی جالب است بدانید که این حکم طی روزهای اخیر توسط یکی از مراجع عظام فتوا داده شد!
به طوری که سایت دفتر آیت الله بیات زنجانی در حکمی از ایشان منتشر کرده است:
کسانی که روزه می گیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازه ای که جلوی تشنگی شان را بگیرد می توانند آب بنوشند و در این حالت روزه شان باطل نبوده و قضا هم ندارد.” !!!
البته شایان ذکر ست این فتوا با واکنش های متعددی روبه رو شد که اکثرا نیز در مورد رد این مسئله بود،ولی واکنش هایی مبنی بر شجاعانه خواندن انتشار این فتوا نیز به چشم میخورد.
با این حال شاید مهم ترین واکنش از طرف آیت الله مکارم شیرازی از بزرگترین مراجع تقلید بود: که این فتوا را خلاف نظر اجمع علمای اسلام و ضرورت دین دانست و تاکید کرد : با دین مردم نمیشود بازی کرد چرا که نمیتوان هم روزه دار بود و هم آب نوشید تمام مسلمانان این کار را نادرست میدانند؛ امیدوارم برخی افراد مراقب حرفهای خود باشند و نتیجه کار را بیان کنند؛ دعا میکنیم خداوند متعال همه را به راه راست هدایت بفرماید.
برخی میگویند ریشه ی کلمه انسان از " اُنس" می آید و برخی دیگر معتقدند از "نسیان"
ولی من فکر میکنم چون انسان با نسیان اُنس گرفته نام گرفته انسان.
انسانها با اُنس گرفتن زنده اند و با نسیان شرمنده!
انسانها همیشه اُنس گرفتن را دوست دارند،صمیمی شدن را دوست دارند، دوستی ها را دوست دارند
از اینکه بدانند کسی هست که دوستشان دارد و کسی باشد که دوستش داشته باشند لذت می برند...
با این حال شاید اُنس گرفتن در انسانها یک ویژگی فطری و بالطبع باشد ولی یافتن یک "مونس" حقیقی حقیقتاً یک هنر اکتسابی ست.
و در این بین هر چقدر اونس طلای وجودمان عیارش بالاتر باشد اُنس نهفته در جانمان صمیمی تر و مونسی که بر میگزینیم ناب تر است.
چرا که به قول سخن مولا علی :ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی ست که بدان عشق می ورزد.
و اگر مونس ِمان مطمئن وحقیقی باشد اُنس گرفتن همیشه قشنگ و دوست داشتنی است و آفتی چون نسیان را نیز در این رابطه عمیق راه به جایی نیست!
با این حال گاهی ما بجای مونس با نسیان اُنس میگیریم و فراموش میکنیم خود را خدا را بیخ را ریشه را عشق را انسانیت را...فراموش میکنیم هستیم،برای چه هستیم و عهدهایی که بستیم را.
و فراموش می کنیم ارتباط سخت و پیچیده ی انسان ،نسیان،مونس و اُنس را
بگذریم...
دارد ماه رمضان می آید همان که پیامبر فرمود بگویید ماه مبارک رمضان.
مبارک چون شاید قرار ست ارتباط های انیس و مونسی ِمان در شب های قشنگ این ماه ،جان تازه ای به خود بگیرد وقتی در دعای جوشن کبیرش داریم رد می شویم از بند"یا انیس من لا انیس له یا مونس من لا مونس له" ، مبارک چون قرارست نسیان وغفلت پیشگی فراموش شود و مهمانی حضرت عشق با تمام شکوه بر قرار شود.
فقط کاش یادمان باشد تکرار رمضان ها،لیلة القدر ها همه تلنگری ست برای به خود آمدن.
حافظ نوشت:
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...