حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۲ مطلب با موضوع «مناسبت نوشت» ثبت شده است

شب قدر است  و من اگر بیدار می مانم برای این نیست که بخواهم رقم بخورد برایم تقدیری بهتری،راستش خوابم نمی آید.اگر به مسجد می ایم تنها به این خاطر است که در خانه آرام ندارم ،از خانه به مسجد می گریزم چون اعتماد به نفس تنها شدن با تو را در اضطراب یک خلوت صامت  ندارم.دلم می خواهد خود را چون قطره ای در دریا میان موج های آدمهای خوبت در مسجد رها سازم.هر چند این نگاه از طرف من اینگونه است و گرنه برای تو که در یک تنهایی محض نشسته ای،شلوغ و خلوت معنا ندارد.


به مسجد می آیم و بدون قطره ی اشکی و بدون درخواستی در گوشه ای تو و بندگان وفادارت را در یک تاریکی شفاف به نظاره  می نشینم.برایم تفاوتی ندارد بند اول جوشن با بند دومش و بند صدمش و بند هزارمش (که هست ولی نیست!) وقتی تو را هنوز نشناخته ام ،و وقتی هنوز خودم را هم نمی شناسم و چون کودکی ممیز نشده که خوب و بدش را تشخیص نمی دهد می مانم ،به بغل گرفتن و آوردن یک دنیا حاجت  و درخواست  و آرزو برایم مفهومی ندارد و اگر دعای این شب هایم می شود تنها دعای فرج،نه اینکه یک منتظر واقعی باشم که درخواست فرج را به درخواست های خودش مقدم بشمارد....نه این تنها به خاطر ترس از عریضه ایست که لحظه ی عرضه دادن سفید و خالی نباشد  تا یکبار گمان نکنی بی احترامی شده است.

و اگر قطره اشکی مسافر چشمان من نیست،نه اینکه چشمانم خشک باشد بلکه چون سدهای لبریز از آب تنها منتظر یک بهانه برای فروریختن است که آن را هم به دستش نمی دهم و برای مهارش نیز تلاش میکنم!و حتی دلم نمی خواهد مظلوم پنداری کنم تا حس ترحم تو را برانگیزم.از این رو از بغض های گرفته و اشک های رسوب شده ی به وصال نرسیده هم فراری ام.

خدایا شب قدر است و بگذار من تنها سکوت کنم و به نظاره بنشینم و اگر اینگونه جسورانه با تو سخن می رانم ببخش و گمان نکن اگر چک و چانه ای برای مقدراتم نمیزنم نفسم از جایی گرم بر می خیزد و از هفت بند غم آزادم و یا چون عارفانِ پاکباز ره توشه ی خود را بسته ام و در هفت شهر عطار در حال سیر و سلوکم.

نه اینگونه نیست و تو خود بهتر میدانی این بنده ی گدا کاهل نیست،تنها خسته است.خسته و دلگیر از مقدراتی که گاهی پای مصلحت یابی اش تنها به کوتاهی تفکر و اندیشه ی محدودش می رسد...

تقدیر من را می نویسی خوب اما من

هی می گذارم لای چرخم چوب اما من

با این نمایشنامه بیگانه

نقشم به سوم شخص ها مکتوب اما "من"

۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۲:۵۲
محمد حاجیان

این روزها که برای بخش رژیم درمانی بیماران زیاد در بیمارستان الزهرا سروکار داریم به عینه می بینم که هرچند ستون اصلی کار بالینی بیمارستان تکیه بر شانه های پرستاران دارد ولی در یک دیدگاه عام و غیر منصفانه همه چیز به نام پزشکان تمام می شود.

این در حالی ست که در بیمارستان ها می شود به راحتی پرستارانی را پیدا کرد که چه در عرصه تجربی و بالینی و چه در عرصه علمی قوی تر از پزشکان هستند ولی تنها بخاطر پرستار بودنشان باید حقوقشان نادیده گرفته شود.تا حدی که در بحث معیشت به طور متوسط دریافتی یک پرستار 300 برابر کمتر از پزشکان باشد.

البته این بر کسی پوشیده نیست که حتی در وزارت بهداشت ما نیز پزشک سالاری حاکم بر اکثراولویت بندی ها وتصمیم گیری هاست.که همین باعث شده صدای پرستاران و رشته های پیراپزشکی مثل هوشبری و اتاق عمل به گوش نرسد.و حتی گاهی از پیشرفت و ادامه تحصیل آنها در مقاطع تحصیلات تکمیلی رشته خودشان ممانعت می شود تا رقیبانی برای پزشکان به حساب نیایند.

بگذریم اینها که حرف های یک دانشجوی بیرون از گود هست مطمئنم اگر پای حرف های خودشان بنشینید درد دل های شنیدنی زیادی خواهند داشت.و حتی یک نمونه اش که چند روز پیش خودمان دیدیم پرستاری بود که مورد جسارت لفظی یک بیمار که در حال تعویض پانسمان هایش بود قرار گرفت.بنده خدا گیر بود از بیمار کتک هم بخورد که بلافاصله دست های بیمار را به تخت بستند.و تنها عکس العمل آن پرستار لبخندهای مکرر برای آرام کردن بیمار بود!

...

بهر حال در کنار تمام این سختی ها و تبعیض های آیین نامه ای همین که نامگذاری روز پرستاران همزمان با سالروز میلاد حضرت زینب (س) هست خود زیباترین پاسخ به صبوری و دلسوزی این فرشتگان سفید پوش هست.

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT1A1oQTUkoa1B3Pz5zyfszigM7RQkrBR-IP3t5yLXJo99x0yCxhA

پی نوشت1:روز پرستار بر تمامی پرستاران و پرسنل بالینی حوزه ی درمان تبریک.


پی نوشت2:در شماره جدید نشریه ی کوچه مصاحبه ای با خانم دکتر کشوری در مورد رشته پرستاری وسایر رشته های علوم پزشکی انجام داده ایم که خوندنش را به تمامی دانشجوها خصوصا علوم پزشکی ها توصیه می کنم. 

بی ربط نوشت مرتبط: پرستار نیستم ولی پرستارها را دوست دارم :))



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۲
محمد حاجیان