مدتی بود که دلم میخواست در مجله ام مطلبی با موضوعیت دکتر شریعتی بنویسم ،از اینکه چرا باید اینقدر سیاست زده باشیم تا دکتری که مسیر زندگی اش توام بوده همواره با شور و شعر و ادب و عشق و... را بخاطر اشتباهاتی که به نسبت بزرگی شخصیتش کوچک بود، متهم کنیم و برای تخریب وی توجیه عقلی دربیاوریم.اشتباهاتی که هیچ کس در زندگی اش شاید مصون نباشد.
میخواستم بنویسم ولی هر چه فکر کردم دیدم شاید نتوانم آن طور که باید حق سخن را ادا کنم ومطلب من نیز بی هیچ اندیشه ای قرار بگیرد کنار هزاران مطلب تکراری در این مورد.از طرفی لبخند دوستانی که ازجوک های رایج اخیر دکتر شریعتی بر لب داشتند مرا در نوشتن ناامید تر می کرد.با این حال در نشریه شماره چهارم (بهار 92) در مطلبی که در مورد یادگاری نوشت هایی آثار باستانی بود با اشاره ای کوچک از تعریف فقر از نگاه دکتر شریعتی بسنده کردیم.
بگذریم...
امروز 29 خرداد روز شهادت فرزانه ایست که هر چند برخی اصرار دارند واژه ی درگذشت را برای فوت ایشان بکار برند ولی من فراموش نمی کنم دانش آموخته، نظامی هستم که در کتاب ادبیات سوم دبیرستانش در مورد فوت دکتر شریعتی واژه ی شهادت بکار رفته بود.
امروزه پیامک های جلف گونه ای که در مورد ایشان به وفور در گوشی ها و فضای مجازی یافت می شود خود گواهی ست بر تاثیرگذاری این شخصیت در بین اقشار وسطوح بالای جامعه.
ولی متاسفانه بیشترین تلاش این پیامک ها سعی در افسانه ای جلوه دادن این شخصیت است،به طوری که غیر مستقیم دارد به جامعه القا می شود که این شخصیت از جنس مردم نبوده است،و به تبع آن حرف ها و دیدگاه هایش بسیار رویایی و ایده ال است.از این رو آنقدر فاصله بین این شخصیت و مردم انداختند که حال با جمله "خرچ خرچ خرچ (دکتر شریعتی در حال خوردن خیار " از شدت جذابیت به وجد می آییم.