شب بود، با یکی از رفیقام تو یه خیابون نسبتا تاریک و خلوت حرکت میکردیم.تقریبا تند می رفت...
داشتیم در مورد ماه رمضون و روزه هاش بحث میکردیم.کم کم حرف رسید به اینجا که آدم باید به فکر ثواب و توشه راه آخرتش باشه.تو این ماه رحمتم که کار خیر فت و فراوونه،تازه ثوابشم چند برابره...
همینطور که داشتیم حرف میزدیم یه دفعه چشممون خورد به یه پیرزنی که لب جاده ایستاده بود و داشت به نشونه ایستادن ماشین دست تکون میداد.سرعت نسبتا بالا و رنگ چادر مشکی زن تو اون سیاهی شب موجب شد اونو خیلی دیر ببینیم و به اصطلاح ردش کنیم.
کمی که جلوتر رفتیم،یدفعه به هم یه نگاه معناداری کردیم...رفیقم زد رو ترمز و دنده عقب گرفت.
رسیدیم به اون پیرزن،بهش گفتم :کجا میری مادر؟
با عصای دستش به انتهای خیابون اشاره کرد و گفت:دو تا خیابون بالاتر
گفتم: بیا بالا
سوار شد،تو راه یکسر داشت دعامون میکرد.چند دقیقه ای زیاد طول نکشید که به مقصد مورد نظرش رسیدیم.پیاده شد و باز با زبان خیر و دعاگونه ازمون تشکر کرد و رفت.
به دوستم گفتم:عجب! اینم از ثواب و کار خیر که ازش حرف میزدی و دنبالش بودی.
دوستم گفت:آره ولی بنظرت اگه رسوندن یه پیرزن تنها تو این خیابون خلوت و این شب تار هیچ ثوابی ام نداشت ما اونو نمی رسوندیم!!؟؟
...
بعد یه فکری کردم و پیش خودم گفتم شاید اگه ملاک همه ی آدم ها برا انجام کارهاشون وجدان و در نظرگرفتن خدا بود ،دنیا برای زندگی جای خیلی قشنگی تری میشد.اصلا میشد دنیای عشق
حدیث نوشت:
امام علی:
(( إن قوما عبدوالله رغبه فتلک عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلک عباده العبید و إن قوما عبدوالله شکرا فتلک عباده الاحرار))
همانا گروهی خدای را به انگیزه پاداش می پرستند ، این عبادت
تجار است و گروهی او را از ترس می پرستند، این عبادت بردگان است و گروهی او
را از روی سپاسگزاری می پرستند و این پرستش آزادگان است.))
سوال نوشت: نمیدونم اگه کلا کارهای خوب ثواب نداشت و کارهای بد هم عقاب نداشت،وضعیت ها مون چطوری بود!؟
نظر شما چیه....؟