حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۹ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

هر ساله با شروع ماه مبارک رمضان یکی از دغدغه های افراد چاق یا دارای اضافه وزن  برنامه کاهش وزن است که اکثرا تصمیم می گیرند همزمان با شروع روزه داری در ماه مبارک رمضان  فرآیند کاهش وزن خود را آغاز کنند تا با تحمل فشار روزه داری و گرسنگی همچنان میزان مشخصی از وزنشان کاسته شده باشد. هر چند این عقیده مانع بالینی خاصی ندارد ولی به طور کلی توصیه می شود ترجیحا تمرکز اصلی روزه داران در این ماه بیشتر بر روی یک دوره روزه داری سالم باشد تا  برنامه کاهش وزن.

البته باید در نظر داشت که کاهش وزن در صورتی می تواند به فرجام مطلوب برسد که برنامه ریزی اصولی و مشخصی برای این کار از قبل ماه مبارک رمضان صورت گرفته باشد. یک برنامه ریزی اصولی در باب کاهش وزن به صورت روزه داری، اهتمام به گرفتن رژیم غذایی مرتبط با کاهش وزن در طول این یک ماه است. بطوری که از فاصله افطار تا سحر هر چند زمان بسیار کوتاهی نسبت به کل ساعات روزه داری است ولی اگر فرد در همین چند ساعت نیز برنامه ی خاصی برای دریافت های غذایی اش نداشته باشد نه تنها کاهش وزن محقق نمی شود بلکه در اکثر موارد منجر به اضافه وزن و چاقی نیز می شود.

شواهد در این مورد حاکی از آن است که دریافت های غذایی فرد در همین زمان اندک می تواند بیشتر از کل یک روز عادی باشد و نکته دیگر اینکه با توجه به کم آبی بدن و افت قند خون در طول روزه، فرد در زمان افطار تا سحر بیشتر به شیرینی جات (به خصوص زولبیا و بامیه) و مواد غذایی کربوهیدراتی که جذب سریعی دارند میل پیدا می کند که متاسفانه در اکثر موارد این طیف از خوراکی ها دارای بیشترین کالری و کمترین مواد مغذی از لحاظ تامین ریزمغذی های مورد نیاز بدن است. با این حال برای گرفتن یک برنامه غذایی اصولی در ماه مبارک رمضان می توانید از رژیم شناسان در این امر کمک  و مشاوره بگیرید.

مورد دیگر که می تواند برنامه کاهش وزن را در ماه رمضان مختل نماید، کاهش تحرک و فعالیت فیزیکی بدن در ساعات روزه داری است که به تبع آن سوخت و ساز بدن نیز به حد زیادی کاهش می یابد. بنابراین به این عزیزان توصیه می شود یک زمان محدود هم که شده برنامه ای برای افزایش فعالیت خود در نظر بگیرند یا اگر از قبل برنامه ورزشی داشته اند همچنان در این ماه نیز با اندکی محدودیت فعالیت خود را ادامه دهند.

البته باید توجه داشت که زمان، میزان و نوع ورزش در طول روزهای ماه رمضان بسیار مهم است. به طور کلی یک برنامه ورزشی مطلوب در ماه رمضان که موجب افزایش سوخت و ساز و سوزاندن انرژی می شود، می تواند تایمی در حدود ۲۰ دقیقه از یک ورزش هوازی مثل پیاده روی نسبتا تند در ساعات بعد از افطار و نزدیک به نیمه شب باشد. باید توجه داشت از ورزش های شدید در ساعات پایانی روزه و قبل از افطار پرهیز شود چرا که در این زمان قند خون به میزان زیادی کاهش یافته و فعالیت بیشتر موجب افت شدیدتر قندخون و نهایتا موجب تغییر حالت سوخت دستگاه عصبی مرکزی از قند خون به اجسام کتونی (محصولات پایانی سوخت چربی) می شود، که چون اجسام کتونی باعث اسیدی تر شدن خون و در نهایت کاهش هوشیاری فرد می شود ادامه این حالت برای فرد خطرناک است .

با این حال تنها کسانی می توانند یک دوره کاهش وزن سالم  و بدون عوارض همراه با روزه داری داشته باشند که سه ضلع رژیم غذایی، ورزش مناسب و برنامه ریزی اصولی بر این دو را به خوبی رعایت کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵
محمد حاجیان

هواپیماها همچنان یکی یکی سقوط می کنند و تنها چیزی که شاید از اونها سالم به جا میمونه یه جعبه سیاه کوچیکه.جعبه ای که گاهی میشه آخرین دلخوشی و یادگار از آخرین لحظات ومکالمات قبل یک حادثه بزرگ.

هواپیما نیست و نابود میشه و حالا همه ی نظرها متوجه جعبه سیاهی میشه که گنجینه ی راز یک اتفاق و پاسخگوی سوالات زیادیه.

در این بین بازمانده ها از این جعبه فقط یک دلیل میخواهند،یک دلیل ساده که دست کم بگوید علت سقوط به همین سادگی ها هم نبوده است؛مثلا جعبه سیاه با تمام اطلاعات و امکانتش بگوید:شرایط بد جوی و آب و هوایی،ارتفاع فشاری نامناسب،انحراف موقعیت پدال کنترل رادار ،قطع شدن ناگهانی ارتباط با برج مراقبت...همه و همه دست در دست هم داده تا توِ مادر "مهدی"ات را دیگر نبینی.

مهدی پناهی که به عنوان کادر فنی در پرواز ایران 140  حضور داشت طی سقوط این هواپیما جانش را از دست داد.

پی نوشت ها:

1-سوخت،خانواده رفته اند برای تست DNA

2-یک روز گذشته، تمام شهر میدانند مهدی رفته الا مادرش؛ گفته اند توی زخمی هاست.

3-شب پیش چنین موقعی تو لاین،آنلاین بود!

4-گاهی با رفتن یک نفر،تنها همان یک نفر نمی میرد چند خانواده از هم می پاشد...

5-مهدی آشنای دیرین ؛ یادت گرامی

بی ربط نوشت:

چه خوبه آدمها هم مثل هواپیما باشند،تموم غم هاشون،درداشون،راز و نیازهاشون فقط توی "جعبه سیاه" قلبشون باشه و بعد از رفتن یکی یکی فاش بشه.

منتظر نوشت:

استعفا کوچکترین کاری ست که می شود در برابر این بی مسئولیتی انجام داد.منتظریم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۳۲
محمد حاجیان

دیشب آخرهای شب بود که دیدم از شبکه یک، داره یه مستند به اسم "فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه" پخش میشه،اسمش که همون اول منو نگرفت چون معمولا در نامگذاری فیلم و مجلات هر چی عنوان کوتاه تر و گویا تر باشه قشنگ تر و جذاب تره،اما همونطوری که داشتم گوشیمو چک می کردم یه نیم نگاهی ام به این مستند داشتم.که کم کم از دیالوگ های رد و بدل شده بیشتر متوجهش شدم ودیدم هم موضوع جالبی داره هم روند داستانی مستند خیلی جذاب و در عین حال تکان دهنده است.

 "فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه "مستندی بود در رابطه با سازمان مجاهدین خلق که برخلاف سایر مستندات و گزارش های سیاسی این بار با ابتکار یک کارگردان نسبتا جوان، راوی سرگذشت خانواده ای بود که دختر نوجوانشان سمیه را با رضایت کامل و به اصطلاح دو دستی تقدیم سازمان کرده بودند و پس از مدتی دچار مشکلات سختی در این باره شده بودند.


نکته قابل توجه و شاید امتیازی که این مستند را سوای سیاسی بودنش متمایز از سایر مستندات داستانی کرده بود این بود که عمده تصویر برداری این مستند توسط خود سوژه یعنی "مصطفی محمدی" پدر سمیه طی 20 سال یا بهتره بگویم تقریبا به اندازه ی عمر سمیه با دوربین شخصی گرفته شده بود،و بدین صورت مخاطب وارد زندگی پر اتفاقی می شد که پدر خانه لحظه به لحظه ی داستان زندگیش را با دوربینی که هر آن دستش بود به تصویر کشیده بود و حتی بزرگ شدن بچه ها و سفید شدن موی پدر به وضوح قابل فهم بود .

در این مستند که موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم مستند -سیاسی هم در جشنواره بین المللی سینما حقیقت می شود ،تمام سعی و دغدغه ی کارگردان فیلم مرتضی پایه‌شناس بر این بوده که جو حاکم بر مستند قبل از آنکه سیاسی باشد درگیر روابط خانوادگی و انسانی باشد و حتی در این میان صحبت خاصی هم از اختلاف مبنایی و ریشه منافقین با جمهوری اسلامی نمی شود تا مخاطب گمان نکند که قرار است در پایان مستند نتیجه گیری سیاسی به نفع معادلات جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد و به نوعی با مصاحبه  با ایرانیان مقیم خارجی که  قبلا در سازمان فعالیت داشته بودند همه جوره سعی شده بود تا بر مبنای انصاف اعتماد مخاطب با هر سلیقه ی سیاسی و حزبی کسب شود.

در اکثر صحنه های این مستند 90 دقیقه ای غم و رنجی است  که نشان می دهد که علی رغم زندگی هایی که شاید آرام و بی دغدغه یا شاید با درد های تشریفاتی می گذرد هستند زندگی هاایست که تنها بخاطر یک اشتباه یا شاید جهالت وارد فرآیند پیچیده ای می شود که نه راه پیش هست نه راه برگشت و زندگی خانواده ی "سمیه محمدی" هم یکی از همین نوع زندگی هاست.

پایان این مستند هم همانطوری که از نامش هم پیداست بصورت ناتمام و تلخ بدون پیوستن قطعه ی گمشده به پازل خانواده در حالی که تمامی خانواده پای تلویزیون و مرور فیلم هایی که خودشان گرفتند هستند با این دیالوگ تمام می شود:
"فیلم‌های خانوادگی چیزهای عجیبی هستند. می‌شود دسته‌جمعی رو به رویشان نشست و در عرض چند ساعت تمام یک زندگی را مرور کرد.
گاهی با دور آهسته، گاهی هم با دور تند. فیلم‌های خانوادگی چیزهای با ارزشی هستند. هر چه از عمرشان می‌گذرد با ارزش‌تر هم می‌شوند؛ به خصوص برای آدم‌هایی که سرگذشت عجیبی مثل ما داشته باشند.
"

بهرحال اگه تو این دو روز فرصت تماشای این مستند رو از تلویزیون پیدا نکردین حتما توصیه میکنم به محض اطلاع رسانی بعدی در سیما جهت پخش مجدد دیدنش رو از دست ندین.

البته شما می تونید با مراجعه به وب سایت تلویزیون با انتخاب آرشیو ساعتی روز جمعه 6ام تیرماه 93 ، قطعه ای که مربوط به ساعت 15:35 هست و در دو قطعه ی دیگه هم ادامه داره،این مستند رو ببینید.

پ ن:

اگه فیلم شیار 143 رو دیده باشین میتونین با این مستند هم یک ارتباط برقرار کنید،البته ارتباط معکوس!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۰۱:۲۳
محمد حاجیان

این روزها که برای بخش رژیم درمانی بیماران زیاد در بیمارستان الزهرا سروکار داریم به عینه می بینم که هرچند ستون اصلی کار بالینی بیمارستان تکیه بر شانه های پرستاران دارد ولی در یک دیدگاه عام و غیر منصفانه همه چیز به نام پزشکان تمام می شود.

این در حالی ست که در بیمارستان ها می شود به راحتی پرستارانی را پیدا کرد که چه در عرصه تجربی و بالینی و چه در عرصه علمی قوی تر از پزشکان هستند ولی تنها بخاطر پرستار بودنشان باید حقوقشان نادیده گرفته شود.تا حدی که در بحث معیشت به طور متوسط دریافتی یک پرستار 300 برابر کمتر از پزشکان باشد.

البته این بر کسی پوشیده نیست که حتی در وزارت بهداشت ما نیز پزشک سالاری حاکم بر اکثراولویت بندی ها وتصمیم گیری هاست.که همین باعث شده صدای پرستاران و رشته های پیراپزشکی مثل هوشبری و اتاق عمل به گوش نرسد.و حتی گاهی از پیشرفت و ادامه تحصیل آنها در مقاطع تحصیلات تکمیلی رشته خودشان ممانعت می شود تا رقیبانی برای پزشکان به حساب نیایند.

بگذریم اینها که حرف های یک دانشجوی بیرون از گود هست مطمئنم اگر پای حرف های خودشان بنشینید درد دل های شنیدنی زیادی خواهند داشت.و حتی یک نمونه اش که چند روز پیش خودمان دیدیم پرستاری بود که مورد جسارت لفظی یک بیمار که در حال تعویض پانسمان هایش بود قرار گرفت.بنده خدا گیر بود از بیمار کتک هم بخورد که بلافاصله دست های بیمار را به تخت بستند.و تنها عکس العمل آن پرستار لبخندهای مکرر برای آرام کردن بیمار بود!

...

بهر حال در کنار تمام این سختی ها و تبعیض های آیین نامه ای همین که نامگذاری روز پرستاران همزمان با سالروز میلاد حضرت زینب (س) هست خود زیباترین پاسخ به صبوری و دلسوزی این فرشتگان سفید پوش هست.

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT1A1oQTUkoa1B3Pz5zyfszigM7RQkrBR-IP3t5yLXJo99x0yCxhA

پی نوشت1:روز پرستار بر تمامی پرستاران و پرسنل بالینی حوزه ی درمان تبریک.


پی نوشت2:در شماره جدید نشریه ی کوچه مصاحبه ای با خانم دکتر کشوری در مورد رشته پرستاری وسایر رشته های علوم پزشکی انجام داده ایم که خوندنش را به تمامی دانشجوها خصوصا علوم پزشکی ها توصیه می کنم. 

بی ربط نوشت مرتبط: پرستار نیستم ولی پرستارها را دوست دارم :))



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۲
محمد حاجیان

برخی میگویند ریشه ی کلمه انسان از " اُنس" می آید و برخی دیگر معتقدند از "نسیان"

ولی من فکر میکنم چون انسان با نسیان اُنس گرفته نام گرفته انسان.

انسانها با اُنس گرفتن زنده اند و با نسیان شرمنده!

انسانها همیشه اُنس گرفتن را دوست دارند،صمیمی شدن را دوست دارند، دوستی ها را دوست دارند

از اینکه بدانند کسی هست که دوستشان دارد و کسی باشد که دوستش داشته باشند لذت می برند...

با این حال شاید اُنس گرفتن در انسانها یک ویژگی فطری و بالطبع باشد ولی یافتن یک "مونس" حقیقی حقیقتاً یک هنر اکتسابی ست.

و در این بین هر چقدر اونس طلای وجودمان عیارش بالاتر باشد اُنس نهفته در جانمان صمیمی تر و مونسی که بر میگزینیم ناب تر است.

چرا که به قول سخن مولا علی :ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی ست که بدان عشق می ورزد.

و اگر مونس ِمان مطمئن وحقیقی باشد اُنس گرفتن همیشه قشنگ و دوست داشتنی است و آفتی چون نسیان را نیز در این رابطه عمیق راه به جایی نیست!

با این حال گاهی ما بجای مونس با نسیان اُنس میگیریم و فراموش میکنیم خود را خدا را بیخ را ریشه را عشق را انسانیت را...فراموش میکنیم هستیم،برای چه هستیم و عهدهایی که بستیم را.

و فراموش می کنیم ارتباط سخت و پیچیده ی انسان ،نسیان،مونس و اُنس را

بگذریم...

دارد ماه رمضان می آید همان که پیامبر فرمود بگویید ماه مبارک رمضان.

مبارک چون شاید قرار ست ارتباط های انیس و مونسی ِمان در شب های قشنگ این ماه ،جان تازه ای به خود بگیرد وقتی در دعای جوشن کبیرش داریم رد می شویم از بند"یا انیس من لا انیس له یا مونس من لا مونس له" ، مبارک چون قرارست نسیان وغفلت پیشگی فراموش شود و مهمانی حضرت عشق با تمام شکوه بر قرار شود.

فقط کاش یادمان باشد تکرار رمضان ها،لیلة القدر ها همه تلنگری ست برای به خود آمدن.



حافظ نوشت:

           بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش     ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...  


۵۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۳
محمد حاجیان

مدتی بود که دلم میخواست در مجله ام مطلبی با موضوعیت دکتر شریعتی بنویسم ،از اینکه چرا باید اینقدر سیاست زده باشیم تا دکتری که مسیر زندگی اش توام بوده همواره با شور و شعر و ادب و عشق و... را بخاطر اشتباهاتی که به نسبت بزرگی شخصیتش کوچک بود، متهم کنیم و برای تخریب وی توجیه عقلی دربیاوریم.اشتباهاتی که هیچ کس در زندگی اش شاید مصون نباشد.

میخواستم بنویسم ولی هر چه فکر کردم دیدم شاید نتوانم آن طور که باید حق سخن را ادا کنم ومطلب من نیز بی هیچ اندیشه ای قرار بگیرد کنار هزاران مطلب تکراری در این مورد.از طرفی  لبخند دوستانی که ازجوک های رایج اخیر دکتر شریعتی بر لب داشتند مرا در نوشتن ناامید تر می کرد.با این حال در نشریه شماره چهارم (بهار 92) در مطلبی که در مورد یادگاری نوشت هایی آثار باستانی بود با اشاره ای کوچک از تعریف فقر از نگاه دکتر شریعتی بسنده کردیم.

بگذریم...

امروز 29 خرداد روز شهادت فرزانه ایست که هر چند برخی اصرار دارند واژه ی درگذشت را برای فوت ایشان بکار برند ولی من فراموش نمی کنم دانش آموخته، نظامی هستم که در کتاب ادبیات سوم دبیرستانش در مورد فوت دکتر شریعتی واژه ی شهادت بکار رفته بود.

امروزه پیامک های جلف گونه ای که در مورد ایشان به وفور در گوشی ها و فضای مجازی یافت می شود خود گواهی ست بر تاثیرگذاری این شخصیت در بین اقشار وسطوح بالای جامعه.

ولی متاسفانه بیشترین تلاش این پیامک ها سعی در افسانه ای جلوه دادن این شخصیت است،به طوری که غیر مستقیم دارد به جامعه القا می شود که این شخصیت از جنس مردم نبوده است،و به تبع آن حرف ها و دیدگاه هایش بسیار رویایی و ایده ال است.از این رو آنقدر فاصله بین این شخصیت و مردم انداختند که حال با جمله "خرچ خرچ خرچ (دکتر شریعتی در حال خوردن خیار " از شدت جذابیت به وجد می آییم.


۲۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۷
محمد حاجیان

ایام نوروز-ساعت 11 شب-پارک ناژوان                                                                         

وقتی صدای جر و بحث چند تن از اراذل اوباش منطقه رو با یک خانواده ی شیرازی که برای مسافرت نوروزی به اصفهان آمده بودند شنید.به خود اجازه نشستن نداد،جلوتر رفت.دعوا بر سر مزاحمت اوباش به دختر این خانواده بود.

غیرتش اجازه نداد مشتی اوباش مست، آسایش و آرامش یک خانواده ی مسافرِ که بی پناه و بی دفاع بودند را بگیرند و او را باکی نباشد.

جلو رفت و به هر طریقی بود مانع ایجاد مزاحمت و تعرض اوباش به آن دختر شد

جلو رفت اما دیگر برنگشت...

با قداره ای از پشت سر کشته شد!


چندی ست مطلب زیبایی با عنوان "همین هایی که زندگی را زیباتر می کنند"در فضای مجازی زیاد به چشم میخورد.(این پست را در ادامه مطلب گذاشته ام)در آن مطلب آدم هایی که بستنی چوبی می لیسند،در خیابان به طور لی لی راه می روند،باعث ترس گنجشک ها نمیشوند و لبخندشان را ازشما دریغ نمیکنند را عامل زیبایی زندگی میداند.
مطلب جالبی بود ولی کاش حواسمان باشد قبل از این آدمها، هستند آدمهایی که ابتدا دنیا را جایی برای زندگی کردن می سازند.چرا که نیاز به امنیت و شئون اجتماعی بسیار ضروری تر و اساسی تر از نیاز به زیبایی اجتماعی و لطافت زندگی ست.
اینها همان هایی هستند که با گذشت از خود راه را برای زیبا کردن زندگی برای بقیه هموار میکنند.
کسانی مثل جوان 19 ساله ای به نام محمد عابدی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۴۳
محمد حاجیان

این روز ها که سریال پایتخت2 ازشبکه یک سیما نظر مخاطبان زیادی را به خود جلب کرده ست

و در کوچه وبازار و حتی مدارس دیالوگهای"نَقیییییییییییی" ، "نهار نخِردیم" ، "حساس نشو"و.... به فراوانی شنیده می شود.روشن است که مهم ترین دلیل این تاثیر گذاری وجذابیت در بین مردم توانمندی و خلاقیت کارگردان این مجموعه یعنی سیروس مقدم است.

مرد 59 ساله ی آبادانی که در بین اهالی هنر معروف است به کارگردانی که کارخانه ی سریال سازی بازکرده ست.چرا که در کارنامه 13 ساله ی کارگردانی خود 27 سریال ساخته است.

در این بین برایم جالب است که سیروس مقدم علی رغم دیگر کارگردان های تلویزیونی با اینکه بیشتر سریال هایش طنز و بقیه نیز با موضوعات اجتماعی و متفاوت به هم می باشد ولی در اکثر قریب به اتفاق سریال هایش همیشه جای ملموس یک بُعد معنوی ومذهبی محفوظ است.

ابعاد معنویی که با اینکه همیشه بخش ویژه ای از زندگی ما را به خود اختصاص میدهد و واقعیتی در روزه مره ماست ولی کمتر در دیگر سریال های صدا و سیما حتی مجموعه های رئال به چشم می خورد.

مثلا یکی از وجه های جالب و معنوی سریال پایتخت با توجه به محوریت طنز ماجرا حمل گنبد و بارگاه در کل مسیر داستان و القا کردن معنویتی ناخودآگاه به مخاطب ست.

یا صحنه هایی چون آدم شدن دزدی با نگاه به گنبد و بارگاه در هنگاه اذان صبح،خواندن خانوادگی نماز صبح در خانه وبیدار کردن یکدیگر و سکانس های مذهبی بسیاری که شاید ارتباط زیادی با موضوع داستان ندارد ولی موجب تلنگرهای بسیار کوچکی به مخاطب در حین دیدن سریال می شود.

این صحنه ها بارها در پرونده سریال های مقدم مثل تا ثریا که کل موضوع سریال مربوط به آسیب هاو معضلات به رباست؛زیر هشت که ماجرای آدم شدن یک تبهکار زندانی ست؛رستگاران که نمایش همسرداری یک زن در اوج عفت وپاکدامنی و... اتفاق افتاده است.

با این حال وقتی حسن نیت یک کارگردان با وجود چنین سریال هایی وهمچنین ساخت فیلم دفاع مقدس "پایی که جاماند"در آینده، که خاطرات یک اسیر ایرانی ست، مشخص می شود انتقاداتی چون اهانت شدن به نام امام علی نقی (علیه سلام) با دیالوگ"نقیییییییییی"بابا پنجلی و تحجر زدگی انسانهای مذهبی مثل خود کارکتر بابا پنجلی تنها در حد یک انتقاد باید باقی بماند،و نباید تهمت به آگاهانه وعمدی بودن این مسائل را به کارگردان نسبت داد.

هر چند به شخصه معتقدم دیالوگ مکرر "نقییییییییی"و به تبع اون به حالت تمسخر بر سر زبان مردم افتادن در سریال پایتخت 1 سال 90 بی تاثیر در ترانه موهن نقی شاهین نجفی نبود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۴۴
محمد حاجیان

در زندگی همیشه چراغ هایی هست که می توان به نور آنها اتکا کرد و با وجود پاهای خسته و زخمی هم که شده ادامه ی راه را افتان و خیزان رفت تا به سر منزل مقصود رسید.

چراغ هایی که من نام یکی از پر نورترین آنها را می گذارم امید

چیزی که داشتن و نداشتنش در زندگی موجب سعادت و فلاکت،شعور و جنون،نشاط و انجماد بسیاری در مسیر زندگی می شود.

و شاید در زندگی صادق هدایت همین چراغ ها نبودند که در میانه ی راه زندگی یا شاید بیراهه زندگی ،تاریکی بر او غلبه کرد و در ظلمت سیاه راه از نفس افتاد و مشهورترین اثرش (بوف کور) را اینگونه شروع کرد:

"در زندگی دردهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند زیرا..."

راستش من نیز با ابتدای حرف صادق موافقم که در زندگی درد هایی هست که مثل خوره روح را میخورد و با کسی نمیشود گفت...

ولی مسئله اینجاست که با وجود چنین دردهایی چگونه می توان ادامه ی راه زندگی را با همان شور و نشاط فطری که خداوند درابتدا در نهاد ما نهاد دنبال کنیم.

چگونه با وجود چنین درد های باور نکردنی و بزرگ خود را نبازیم و به اصطلاح از ادامه دادن شانه خالی نکنیم.

و شاید اصلا رسالت یک نویسنده ،کارگردان یا کارشناس نیز به ارائه راه حل هایی برای چنین دردهاست.و گرنه اینکه بیاییم در بوق و کرنا کنیم که دردهایی هست را همه هم میدانند هم به وفور لمس کردند.

به هر حال  در زندگی "امید" به یک منبع مطمئن ،عرفانی و غیرفانی چیزی ست که شاید انسان را نه اینکه بی درد بلکه محکم تر در مقابله با دردها می سازد.

من که حاضرم موش کور شوم ولی بوف کور هدایت نشوم.

چرا که موش کور با اینکه چشمهایش تحلیل رفته ولی با دست و پای نیرومند خود با کندن سوراخ های گوناگون همچنان با امید در حال کار و تلاش است.

ولی بوف کور هدایت بدون کورسویی از امید دائم گره کور می بافد و  در تنهایی خویش ناله تلخ سر می دهد و فرجام هدایت نخواهد شد.

....

 

به روایت لینک:

کلیپ صوتی بیانات مقام معظم رهبری در مورد امید خطاب به جوانان


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۲۷
محمد حاجیان