حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

خودش می گفت برای یاد گرفتن زبان اسپانیایی 4سال به طور کامل وقت گذاشته است،و وقتی ازش خواستیم اسپانیایی صحبت کند با اینکه چیزی سر در نمی آوردیم ولی دیدیم دارد مثل بلبل صحبت می کند.البته بعد خودش تمام حرفهایش را ترجمه کرد و کلی خندیدیم.

خندیدیم چرا که اسپانولی حرف زدن یک سید خوش قد و قامت در لباس روحانیت در نوع خودش بسیار جالب بود.مبلِّغ بود،میگفت :"انقدر به نیرو نیاز داریم که همین الان در بین شما اگر کسی باشد که اسپانیایی بلد باشد حاضریم او را با خود تا دل آمریکا ببریم.آمریکای جنوبی! کشورهای ناحیه آمریکای جنوبی فرهنگی ضد استبدادی دارند چرا که در تاریخ کشورشان بسیار مورد استعمار و ظلم قرار گرفته اند و این یعنی یک فرصت طلایی برای تبلیغ دینی که از اساس ظلم ستیز و جهادی ست."

می گفت:"خودمان هم فکر نمی کردیم اینقدر پذیرش برای مذهب تشیع در آن مرز و بوم بالا باشد،و این چند وقتی که ما آنجا بودیم هفته یا ماهی نداشتیم که کسی شیعه نشود..."

وقتی از نحوه ی تبلیغشان که یک گروه چند نفره بودند پرسیدیم،ابتدا فیلم هایشان در آنجا را نشانمان داد و بعد ادامه داد:"آنجا ما برای خانواده ها و بخصوص جوانان کلاس های تربیتی و اعتقادی می گذاریم و در بین کلاس ها از آیین اسلام و اعتقادات شیعه می گوییم و تمام مبانی و روایات اسلامی را از اتفاقات زمان پیامبر تا غیبت برایشان تبیین و توضیح می دهیم."

پرسیدیم خب در این دوره کامل به اصطلاح شیعه شناسی نقطه ی عطفی هم بود که برایشان جذاب تر بنماید و موجب شروع یک تامل باشد؟

سید که خودش انگار منتظر این سوال بود بدون درنگ همراه با اشکی که در چشمش حلقه زد جواب داد:"بله،در کل این تبلیغ همیشه یک جا هست که موجب سوال و تامل مخاطبینی ست که تا کنون هیچ آشنایی حتی با کلیّت اسلام نداشته اند،آن هم قیام سیدالشهدا و اعتقادات عاشورایی ماست.

حرف های سید بسیار دلنشین و تامل برانگیز بود،اینکه به عینه ببینی در عین حالی که عمرت دارد در یک کشور شیعی به بیخیالی می گذرد و غمی ام نیست،هستند کسانی که در آنطرف دنیا و در جایی که بویی از شیعه به مشام مردمانشان نرسیده با هزار سختی و مشکلات فرهنگی و نژادی وامنیتی دارند به جذب و تبلیغ می پردازند.

حرف های شیرین سید رو به اتمام بود و ما آخرین سوالمان تنها این بود که حالا که ما نه زبان بلدیم نه روش تبلیغ چه کاری میتوانیم در همراهی با گروه شما بکنیم؟

و سید تنها در جواب این سوال یک چیز گفت:"شما فقط کاری نکنید که زحمات و تلاش های ما در آنجا بی نتیجه بماند،چرا که ما آنجا باید برای هر انحراف در مذهب،مثلا قمه زنی  هزار جور دلیل و توجیه بیاوریم که طرفمان را قانع کنیم ؛هر چند خودمان می دانیم حق با سوال او، و خطا از ماست !"


مرداد ماه 1393/مشهد،اردوی مربیان جبهه فرهنگی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۷:۴۵
محمد حاجیان

ما شیعه ها انتهای سیاهی زندگی مان بن بست نیست،ما وقتی دارد تمام آرزوهایمان تباه و سیاه می شود،دنیا بر سرمان خراب نمی شود و چشممان سیاهی نمی رود چرا که بالاتر از تمام رنگ ها و سیاهی ها،رنگ سیاهی داریم به نام "سیاهی غم حسین".سیاهی که از تبار تباهی نیست و کیمیای ست برای روسفیدی تمام روسیاهان.

ما شیعه ها حتی اگر یک ستاره هم در آسمان بی کران به ناممان نباشد،تنهایی مان را فریاد نمی زنیم چرا که ستاره ای داریم بزرگتر از کل کهکشان ها و کائنات،ستاره ای به نام "مصباح هدایت".ستاره ای که نورش در این شب سرد و ظلمانی که عالم را فراگرفته است تنها راهنمای راه هدایت و نجات است.

ماشیعه ها حتی اگر تمام کشتی هایمان در دریای ناامیدی غرق شود یا به گِل بنشیند،کشتی داریم بزرگتر از کل دریاهای هستی،کشتی به نام "سفینه النجات".کشتی که حتی اگر کل دنیا را آب ببرد و مردمانش را خواب،مسافرانش را بیدار و بینا به سر منزل مقصود می رساند.

ما شیعه ها اگر تمام درهای عالم به رویمان بسته باشد،خیمه ای داریم که اصلا در ندارد که بسته باشد،خیمه ای به نام "غمخانه ی حسین".خیمه ای که پناه گاه تمام بی پناهان عالم است و برای ورودش هیچ مجوزی حتی یک دل پاک نیز نیاز نیست.خیمه ی تاریکی که جایگاه خوبی ست برای شکفتن بغض های خاک خورده در گلو و استتار اشک های که بیشترش به حال غریبی خویش است تا صاحب مجلس!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۳ ، ۰۲:۳۵
محمد حاجیان

حس و حال ویژه ای حاکم بر جلسه دعا بود؛نزول اشک هم در آن هوای بارانی دیگر برای همه آسان شده بود.

همچنان که مداح ها می خواندند یکباره دیدم یکی از خانم های کاروانمان که در صف های جلوتر نشسته بود.از حال رفت و همهمه ای دورش گرفته شد.کادر پزشکی فورا میخواست وارد عمل شود که...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۳ ، ۰۴:۰۷
محمد حاجیان