حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

untitled-2-1.jpg

پی نوشت:
برای حضور در این مراسم تنها کافی است مشخصات خود را به این آدرس hajiyan.mohammad@yahoo.com میل نمایید تا دعوت نامه الکترونیکی برای شما ارسال شود.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۶:۰۱
محمد حاجیان

شب قدر است  و من اگر بیدار می مانم برای این نیست که بخواهم رقم بخورد برایم تقدیری بهتری،راستش خوابم نمی آید.اگر به مسجد می ایم تنها به این خاطر است که در خانه آرام ندارم ،از خانه به مسجد می گریزم چون اعتماد به نفس تنها شدن با تو را در اضطراب یک خلوت صامت  ندارم.دلم می خواهد خود را چون قطره ای در دریا میان موج های آدمهای خوبت در مسجد رها سازم.هر چند این نگاه از طرف من اینگونه است و گرنه برای تو که در یک تنهایی محض نشسته ای،شلوغ و خلوت معنا ندارد.


به مسجد می آیم و بدون قطره ی اشکی و بدون درخواستی در گوشه ای تو و بندگان وفادارت را در یک تاریکی شفاف به نظاره  می نشینم.برایم تفاوتی ندارد بند اول جوشن با بند دومش و بند صدمش و بند هزارمش (که هست ولی نیست!) وقتی تو را هنوز نشناخته ام ،و وقتی هنوز خودم را هم نمی شناسم و چون کودکی ممیز نشده که خوب و بدش را تشخیص نمی دهد می مانم ،به بغل گرفتن و آوردن یک دنیا حاجت  و درخواست  و آرزو برایم مفهومی ندارد و اگر دعای این شب هایم می شود تنها دعای فرج،نه اینکه یک منتظر واقعی باشم که درخواست فرج را به درخواست های خودش مقدم بشمارد....نه این تنها به خاطر ترس از عریضه ایست که لحظه ی عرضه دادن سفید و خالی نباشد  تا یکبار گمان نکنی بی احترامی شده است.

و اگر قطره اشکی مسافر چشمان من نیست،نه اینکه چشمانم خشک باشد بلکه چون سدهای لبریز از آب تنها منتظر یک بهانه برای فروریختن است که آن را هم به دستش نمی دهم و برای مهارش نیز تلاش میکنم!و حتی دلم نمی خواهد مظلوم پنداری کنم تا حس ترحم تو را برانگیزم.از این رو از بغض های گرفته و اشک های رسوب شده ی به وصال نرسیده هم فراری ام.

خدایا شب قدر است و بگذار من تنها سکوت کنم و به نظاره بنشینم و اگر اینگونه جسورانه با تو سخن می رانم ببخش و گمان نکن اگر چک و چانه ای برای مقدراتم نمیزنم نفسم از جایی گرم بر می خیزد و از هفت بند غم آزادم و یا چون عارفانِ پاکباز ره توشه ی خود را بسته ام و در هفت شهر عطار در حال سیر و سلوکم.

نه اینگونه نیست و تو خود بهتر میدانی این بنده ی گدا کاهل نیست،تنها خسته است.خسته و دلگیر از مقدراتی که گاهی پای مصلحت یابی اش تنها به کوتاهی تفکر و اندیشه ی محدودش می رسد...

تقدیر من را می نویسی خوب اما من

هی می گذارم لای چرخم چوب اما من

با این نمایشنامه بیگانه

نقشم به سوم شخص ها مکتوب اما "من"

۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۲:۵۲
محمد حاجیان

-دستاتو داخل هم قلاب کن

-دستهامو !؟

-آره.یه تست روانشناسیه،خیلی جالبه...تا حالا به هر کس گفتم و انجام داده خودش اعتراف کرده درسته!

-یه چیز بگم ناراحت نمیشی!؟

-(با تعجب)نه،بگو

-من هیچ وقت اعتقادی به این مُز...(حرفمو قطع میکنم و بخاطر اینکه ناراحت نشه میگم)بفرما،اینم دو دست قلاب شده ی ما

(خوب به حالت دستام توجه میکنه و بعد با تعجب به چشمام خیره میشه)

-باورم نمیشه،تو یه آدم منطقی هستی!!!

(از تعجبش داشت حالم بهم میخورد!،اول فکر کردم داره شوخی میکنه ولی بعد دیدم مثل یک دکتر روانشناس خیلی جدی داره ادامه میده:)یه آدم منطقی که گاهی هم وانمود میکنه احساسات فوق العاده قوی داره،ولی اینطور نیست اون همه چیز رو با دید محاسبه گر خودش می سنجه،تو اقتصاد میتونه موفق باشه ...بر خلاف ابراز محبت هاش فراموش کردن بعضی دوست هاش کار سختی براش نیست.حتی می تونه توی یه مسافرت ساده خانوادش و دوستاشو از یاد ببره،و برعکس با یه مسافرت چند روزه ی دوستاش اونا رو به کلی از خاطر ببره...اون انگشتای آخریه کوچیک که معصومانه تو بین دستات مخفی شدند احساسات واقعی تواند که اکثرا ناگفته میمونن،...اون دستای که با اون شدت تو قفلش کردی یعنی اینکه...

(منم که همینطوری داشتم سراپا با یه نگاه عاقل اندر سفیه، بِر و بِر نگاش میکردم. وقتی دیدم که دیگه بیش از حد انگار تز روانشناسی و فال خونی برداشته زدم تو حرفش و حرف نا تمومی که نتونسم بش بزنمو تموم کردم)

-بس دیگه بابا،تو ام انگار ترمز بریدیا،من هیچ وقت به این مزخرفات اعتقادی نداشتم...

...

شب توی خونه صدای یک پیامک:

-راستش منم اعتقادی به این فال و تستا ندارم،ولی این حرفا خیلی وقت بود تو دلم مونده بود! 


۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۳:۲۴
محمد حاجیان

ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان ،در این پست سعی کرده ام  نکاتی رو در مورد رفع تشنگی و دریافت مایعات در  رابطه با روزه داری خصوصا در این روزهای گرم و طاقت فرسا خدمتتون عرض کنم.امیدوارم که به دردتون بخوره و من رو نیز از دعای خیرتون بی نصیب نذارین.

اولین نکته ای که میشه در مورد تشنگی در طول روزه داری گفت اینه که تشنگی با هر روش و ترفندی به طور 100% رفع نمیشه چرا که احساس تشنگی حسی است طبیعی که به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر بی آبی یا دهیدراته شدن، از هیپوتالاموس مغز در بدن ایجاد میشه.

البته تشنگی در علم تغذیه هیچگاه راهنمایی خوبی برای دریافت مایعات نبوده و در طول روزهای عادی و بدون روزه دریافت مایعات ما باید به اندازه ای باشد که اصلا دچار تشنگی نشویم.به عبارت دیگر ما برای دریافت مایعات هیچگاه نباید منتظر تشنگی بمانیم.

با این حال با توجه به اینکه 65تا 70% وزن بدن ما آب می باشد و راه های از دست رفتن آب بدن در تابستان از راه تعریق نیز افزایش می یابد، مهم ترین نکته در مورد مصرف مایعات در ماه رمضان دریافت 6تا 8 لیوان 240 سی سی مایعات در فاصله ی افطار تا سحر می باشد.البته قابل ذکر است که این میزان باید در فواصل زمانی افطار تا سحر تقسیم شود نه اینکه برای دیرتر تشنه شدن ما چندین لیوان را همراه با وعده ی سحری بخوریم.خوردن آب زیاد در وعده ی سحری کمک چندانی که به دیر تشنه شدن نمی کند بلکه باعث افزایش ادرار و دفع مایعات پس از اندکی از زمان دریافت نیز می شود.از طرفی نوشیدن مایعات زیاد هیچگاه قبل ،همراه و بعد از غذا توصیه نمی شود چرا که این امر باعث رقیق شدن آنزیم های گوارشی در معده می شود و هضم غذا را دچار اختلال می کند.

در وعده ی سحری حتما از میوه ها و سبزیجات تازه خصوصا هندوانه،خیار،گوجه و کاهو که نگهدارنده ی آب هستند استفاده نمایید مقدار اعظمی از سبزی ها را مایعات تشکیل می دهد که آب آنها پس از خوردن به صورت ژله ای در بدن حفظ می شود و به تدریج دفع می گردد.

مصرف غذاهای شور و همینطور غذاهای دارای ادویه ،فلفل و بادمجان باعث تشنگی کاذب می شوند و از این رو در هنگام سحر توصیه نمی شود.

چای پر رنگ و قهوه با اینکه جزو مایعات هستند ولی بخاطر خاصیت ادرار آوری باعث دفع بیشتر آب می شوند و در سحر توصیه نمی شود.

نکته ی دیگری که شاید برای برخی از روزه داران در اواخر طول روزه داری اتفاق می افتد سردرد های خفیف و چشم دردی است که آن نیز  می تواند ناشی از بی آبی بدن و خشکی چشم باشد،به طور کلی به این افراد توصیه می شود ضمن دریافت مایعات زیاد در فاصله ی افطار تا سحر، از در معرض آفتاب قرار گرفتن پرهیز نمایند و در صورت امکان تحرکات بدنی و فعالیت های ورشی خود را کاهش و به بعد از افطار موکول نمایند.  


حدیث نوشت :

پیامبر رحمه العالمین :روزه در گرما مانند جهاد است

پیامک نوشت:

میگویند هر وقت آب مینوشی بگو “یا حسین” ، اما این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگو “یا اباالفضل”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۳:۳۹
محمد حاجیان

هرچه میخواهد دلت تنگت بگو...

دیشب آخرهای شب بود که دیدم از شبکه یک، داره یه مستند به اسم "فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه" پخش میشه،اسمش که همون اول منو نگرفت چون معمولا در نامگذاری فیلم و مجلات هر چی عنوان کوتاه تر و گویا تر باشه قشنگ تر و جذاب تره،اما همونطوری که داشتم گوشیمو چک می کردم یه نیم نگاهی ام به این مستند داشتم.که کم کم از دیالوگ های رد و بدل شده بیشتر متوجهش شدم ودیدم هم موضوع جالبی داره هم روند داستانی مستند خیلی جذاب و در عین حال تکان دهنده است.

 "فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه "مستندی بود در رابطه با سازمان مجاهدین خلق که برخلاف سایر مستندات و گزارش های سیاسی این بار با ابتکار یک کارگردان نسبتا جوان، راوی سرگذشت خانواده ای بود که دختر نوجوانشان سمیه را با رضایت کامل و به اصطلاح دو دستی تقدیم سازمان کرده بودند و پس از مدتی دچار مشکلات سختی در این باره شده بودند.


نکته قابل توجه و شاید امتیازی که این مستند را سوای سیاسی بودنش متمایز از سایر مستندات داستانی کرده بود این بود که عمده تصویر برداری این مستند توسط خود سوژه یعنی "مصطفی محمدی" پدر سمیه طی 20 سال یا بهتره بگویم تقریبا به اندازه ی عمر سمیه با دوربین شخصی گرفته شده بود،و بدین صورت مخاطب وارد زندگی پر اتفاقی می شد که پدر خانه لحظه به لحظه ی داستان زندگیش را با دوربینی که هر آن دستش بود به تصویر کشیده بود و حتی بزرگ شدن بچه ها و سفید شدن موی پدر به وضوح قابل فهم بود .

در این مستند که موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم مستند -سیاسی هم در جشنواره بین المللی سینما حقیقت می شود ،تمام سعی و دغدغه ی کارگردان فیلم مرتضی پایه‌شناس بر این بوده که جو حاکم بر مستند قبل از آنکه سیاسی باشد درگیر روابط خانوادگی و انسانی باشد و حتی در این میان صحبت خاصی هم از اختلاف مبنایی و ریشه منافقین با جمهوری اسلامی نمی شود تا مخاطب گمان نکند که قرار است در پایان مستند نتیجه گیری سیاسی به نفع معادلات جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد و به نوعی با مصاحبه  با ایرانیان مقیم خارجی که  قبلا در سازمان فعالیت داشته بودند همه جوره سعی شده بود تا بر مبنای انصاف اعتماد مخاطب با هر سلیقه ی سیاسی و حزبی کسب شود.

در اکثر صحنه های این مستند 90 دقیقه ای غم و رنجی است  که نشان می دهد که علی رغم زندگی هایی که شاید آرام و بی دغدغه یا شاید با درد های تشریفاتی می گذرد هستند زندگی هاایست که تنها بخاطر یک اشتباه یا شاید جهالت وارد فرآیند پیچیده ای می شود که نه راه پیش هست نه راه برگشت و زندگی خانواده ی "سمیه محمدی" هم یکی از همین نوع زندگی هاست.

پایان این مستند هم همانطوری که از نامش هم پیداست بصورت ناتمام و تلخ بدون پیوستن قطعه ی گمشده به پازل خانواده در حالی که تمامی خانواده پای تلویزیون و مرور فیلم هایی که خودشان گرفتند هستند با این دیالوگ تمام می شود:
"فیلم‌های خانوادگی چیزهای عجیبی هستند. می‌شود دسته‌جمعی رو به رویشان نشست و در عرض چند ساعت تمام یک زندگی را مرور کرد.
گاهی با دور آهسته، گاهی هم با دور تند. فیلم‌های خانوادگی چیزهای با ارزشی هستند. هر چه از عمرشان می‌گذرد با ارزش‌تر هم می‌شوند؛ به خصوص برای آدم‌هایی که سرگذشت عجیبی مثل ما داشته باشند.
"

بهرحال اگه تو این دو روز فرصت تماشای این مستند رو از تلویزیون پیدا نکردین حتما توصیه میکنم به محض اطلاع رسانی بعدی در سیما جهت پخش مجدد دیدنش رو از دست ندین.

البته شما می تونید با مراجعه به وب سایت تلویزیون با انتخاب آرشیو ساعتی روز جمعه 6ام تیرماه 93 ، قطعه ای که مربوط به ساعت 15:35 هست و در دو قطعه ی دیگه هم ادامه داره،این مستند رو ببینید.

پ ن:

اگه فیلم شیار 143 رو دیده باشین میتونین با این مستند هم یک ارتباط برقرار کنید،البته ارتباط معکوس!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۰۱:۲۳
محمد حاجیان

حضور سفید پوشان ایرانی ها یا همان یوزپلنگان دلاور( البته بلانسبت یوز پلنگا!) با تمام حواشی و فراز و نشیب ها بالاخره با یک شکست تلخ در جام بیستم فوتبال در برزیل خاتمه یافت و به قول یکی از دوستان دانشمند در مباحث فوتبالی انشالله در بازی های برگشت جبران کنیم!!!

یادم میاد سال گذشته تقریبا تو همچین روزهایی بود که مردم توی خیابونا ریخته بودند و جشن و پایکوبی بخاطر صعود ایران به بازی های جام جهانی راه انداخته بودند.و برخی هم بخاطر فاصله ی نه چندان دور از انتخابات ریئس جمهوری شعار می دادند "از قدم روحانی رفتیم جام جهانی..."(و ای کاش روحانی یکم ثابت قدم بود تا حذف نمی شدیم!) و البته مورد هم داشتیم افرادی که بدون اینکه دلیل شادمانی مردم را در اون شب بدونند بیش از همه به رقص و آواز پرداخته و خلاصه دل سیری از عزا در آورده بودند.

البته نکته ی جالب این شادمانی ها و راه افتادن کارناوال های بوق و شیپوری  در هر شبی که ایران بازی داشت این اینجا بود که مشخص شد ملت همیشه در صحنه ی ایران برای به خیابان آمدن هیچگاه منتظر نتیجه ی بازی تیمش نمی ماند و در صورت هر نتیجه ای! به پاس قدردانی و سپاس از زحمات و تلاش های خستگی ناپذیر هم وطنانشان در برزیل در نیمه شب هم که شده به خیابان ها می آیند و  حمایت کامل خود را از تیم ملی خود به جهانیان اعلام می دارند.و نمونه ی عینی این حمایت هم حتی در همین امشب که ما متحمل دو شکست یعنی یکی باخت از بوسنی و دیگری حذف از ادامه ی مسابقات بودیم بطور همه جانبه و پر شکوه تر قابل رویت بود.

http://www.baharnews.ir/images/docs/000045/n00045512-r-b-002.jpg

بهرحال ما حذف شدیم و در این حذف اشتباهات داوری قطعا بی تاثیر نبود هر چند این نکته بر کسی پوشیده نیست که مسابقات فوتبال در سطح بازی های جام جهانی هیچ گاه بدون ناداوری و بی عدالتی نبوده است و نمونه ی بارز این ناداوری ها وجود سازمان ها و تیم های گردن کلفتی ست که همیشه با ابزار قرار دادن اشتباهات عمدی داوری در فوتبال موجب قدرت و پیروزی خود می شوند و از این رو حتی برخلاف سایر مسابقات ورزش های والیبال و بسکتبال هیچگاه حاضر به استفاده از دستگاه های هوشمند الکترونیکی که موقعیت توپ را  در مواقع خطا،پنالتی و اوت به خوبی و سادگی تشخیص می دهند نمی شوند.

مربوط نوشت:

یکی از آفت هایی که به کرات گریبانگیر مسابقات فوتبال در ایران می شود رقم های بالایی ست که همیشه از بیت المال در فدراسیون فوتبال به سادگی بین اشخاص و باشگاه ها رد و بدل می شود در حالی که پیشرفت چشمگیری نیز در زمینه ی ورزش فوتبال ما اتفاق نمی افتد.امیدواریم از این پس اگر قرار ست هزینه ی گزافی نیز  صرف این ورزش شود حداقل نتیجه اش را به همان میزان ببینیم،نه اینکه سر مربی تیم ایران کارلوس کی روش جزو 10مربی گران جهان باشد ولی ایران نتواند دست کم خود را به چهل تیم برتر دنیا برساند.

پ ن:

از اینکه گذشت امیدوارم والیبال رو گل بکاریم.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۵
محمد حاجیان
به قول یکی از رفقا هیچ وقت مخاطب وبت رو سرکار نذار،یا وب نزن یا زود به زود به روزش کن.
یا اگه هم نمیرسی حداقل بگو یه چند وقت نیستی اونم با ذکر دقیق طول مدت زمان غیبت و دلایل موجه...!
بهرحال کاش این رفیق ما میدونست نویسنده این روزها یه سر داره هزار هزارتا سودا.
ولی انشالله سعی میکنم از این پس حضور پر رنگ تری داشته باشم.

البته یه نکته هم خطاب به اونایی که شاید فکر میکنن دلیل غیبت این چند وقتمو میدونن بگم :مدیونین اگه فکر کنین درست فکر کردین!!! :))
........
پی نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد
http://pic.photo-aks.com/photo/nature/flowers/poppy/medium/poppy_wallpaper.jpg
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۳ ، ۰۱:۲۵
محمد حاجیان