حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

هر چه بزرگتر میشوم میفهمم گذر زمان تنها یکی از طبیعی ترین راه ها یا شاید بی خاصیت ترین راه های رشد و بزرگ شدن است،و در کنار گذر روزها و ماه ها و سال ها که فقط بر سن ما می افزاید،گاهی آدم در شرایط و اتفاقات سختی قرار می گیرد که بدون گذشت زمان زیادی هم میتواند به طوری بزرگ شود که انگار سالیان سال بر او گذشته است.شرایط دشواری مثل:

 رسیدن به درک یک تنهایی عمیق ،رسیدن به دو راهی انتخاب های بزرگ  و درگیر شدن در جنجال عقل و دل و غریزه در پیش آمدی به نام تقدیر....

البته این گونه بزرگ شدن ها چندان ساده و بی هزینه هم نیستند ،آنقدر که حتی برخی در حین آنها کم می آورند و می شکنند و برخی تا مرز جنون جلو می روند.

چرا که اولین شرط این رشدها "شکیبایی" بر شرایط دشوار پیش روست

...

راستش حرف از شکیبایی زدن راحت است ولی در عمل است که طاقت را میفرساید و قامت را خم میکند و  انسان را به زانو در می آورد.هر چند شکیبایی هر چه قدر سخت تر باشد برای کسانی که اهل دل هستند زیبا تر می شود.مثل زینب (س) که اهل دلی بالاتر از او نبود و مصیبتی بزرگتر از آنچه بر او گذشت نبود ولی زیباترین شکیبایی را به نمایش گذاشت و از درون فریاد زد: "ما رایت الا جمیلا" و با نظاره ی یک واقعه ی چند ساعته آنقدر بزرگ شد که گویی هزار سال بر او گذشته است و از این رو موهایش یکباره سپید شد و قامتش خم ...

...

گاهی باید به جای در رفتن از کوره آنجا ماند و پخته شد

گاهی باید مرد بود و اتهام نامردی را بر دیده ی منت گذاشت

گاهی باید تمام بیقراری درون را در پاها پنهان و کرد و تنها قدم زد

گاهی باید سکوت کرد و قلم را نیز به جرم سادگی و "روانی بودن" خفه کرد

گاهی باید "صبر" کرد تا آفتاب بزند و خاطرات آنهمه شب های بارانی یک شبه از یاد برود


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۳
محمد حاجیان

.



   وقتی که یک دل شد برای عزم رفتن           در غربتی بی انتها حبس ابد شد


۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۸:۰۱
محمد حاجیان

 قطار جمهوری اسلامی ایران مثل همیشه  یکی از ایستگاه های مهم و دشوار دیگر خود را بنام مذاکره و  دیپلماسی با غرب و آمریکا به سلامت پشت سر گذاشت و از این رو امید می رود پس از این توافق پیچیده ، کندی سرعت این قطار که تا اندازه ای به تحریم ها و فشارهای اقتصاد مقاومتی کنونی مرتبط بود برطرف شود و شتاب افزون تری به خود گیرد.

البته نکته تعجب برانگیز این توافق اینجاست که هنوز نطفه تفاهمش منعقد نشده  به جای اینکه مسیر را برای گامهای اعتماد ساز بین طرفین (چه احزاب داخلی چه کشورهای خارجی)هموار کند، تناقضات و حواشی زیادی در رسانه های داخلی و خارجی درباره ی ابعاد و زوایای آن درست شده که برخی آن را به منزله پیشرفت و دستاورد مهم و برخی عقبگرد و وادادگی میخوانند...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۷
محمد حاجیان