حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

یکی از مصادیقی که برای اسلام آمریکایی بکار می رود این است که با پیشرفت علم و تکنولوژی؛ اسلام و احکامش نیز به روز شود تا بهتر در خدمت بشریت قرار گیرد.

مثلا اینکه در این روزهای سخت تابستانی که شدیدترین عطش وخواسته برای روزه داران نوشیدن یک لیوان آب خنک است؛حکمی از آسمان نازل آید که خوردن مقداری آب به حدی که تشنگی برطرف شود را جایز کند...

با این حال شاید این موضوع دور از ذهن و بسیار بعید بنظر آید ولی جالب است بدانید که این حکم طی روزهای اخیر توسط یکی از مراجع عظام فتوا داده شد!

به طوری که سایت دفتر آیت الله بیات زنجانی در حکمی از ایشان منتشر کرده است:

کسانی که روزه می گیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازه ای که جلوی تشنگی شان را بگیرد می توانند آب بنوشند و در این حالت روزه شان باطل نبوده و قضا هم ندارد.” !!!


البته شایان ذکر ست این فتوا با واکنش های متعددی روبه رو شد که اکثرا نیز در مورد رد این مسئله بود،ولی واکنش هایی مبنی بر شجاعانه خواندن انتشار این فتوا نیز به چشم میخورد.

با این حال شاید مهم ترین واکنش از طرف آیت الله مکارم شیرازی از بزرگترین مراجع تقلید بود: که این فتوا را خلاف نظر اجمع علمای اسلام و ضرورت دین دانست و تاکید کرد : با دین مردم نمیشود بازی کرد چرا که نمی‌توان هم روزه دار بود و هم آب نوشید تمام مسلمانان این کار را نادرست می‌دانند؛ امیدوارم برخی افراد مراقب حرف‌های خود باشند و نتیجه کار را بیان کنند؛ دعا می‌کنیم خداوند متعال همه را به راه راست هدایت بفرماید.

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۱
محمد حاجیان

برخی میگویند ریشه ی کلمه انسان از " اُنس" می آید و برخی دیگر معتقدند از "نسیان"

ولی من فکر میکنم چون انسان با نسیان اُنس گرفته نام گرفته انسان.

انسانها با اُنس گرفتن زنده اند و با نسیان شرمنده!

انسانها همیشه اُنس گرفتن را دوست دارند،صمیمی شدن را دوست دارند، دوستی ها را دوست دارند

از اینکه بدانند کسی هست که دوستشان دارد و کسی باشد که دوستش داشته باشند لذت می برند...

با این حال شاید اُنس گرفتن در انسانها یک ویژگی فطری و بالطبع باشد ولی یافتن یک "مونس" حقیقی حقیقتاً یک هنر اکتسابی ست.

و در این بین هر چقدر اونس طلای وجودمان عیارش بالاتر باشد اُنس نهفته در جانمان صمیمی تر و مونسی که بر میگزینیم ناب تر است.

چرا که به قول سخن مولا علی :ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی ست که بدان عشق می ورزد.

و اگر مونس ِمان مطمئن وحقیقی باشد اُنس گرفتن همیشه قشنگ و دوست داشتنی است و آفتی چون نسیان را نیز در این رابطه عمیق راه به جایی نیست!

با این حال گاهی ما بجای مونس با نسیان اُنس میگیریم و فراموش میکنیم خود را خدا را بیخ را ریشه را عشق را انسانیت را...فراموش میکنیم هستیم،برای چه هستیم و عهدهایی که بستیم را.

و فراموش می کنیم ارتباط سخت و پیچیده ی انسان ،نسیان،مونس و اُنس را

بگذریم...

دارد ماه رمضان می آید همان که پیامبر فرمود بگویید ماه مبارک رمضان.

مبارک چون شاید قرار ست ارتباط های انیس و مونسی ِمان در شب های قشنگ این ماه ،جان تازه ای به خود بگیرد وقتی در دعای جوشن کبیرش داریم رد می شویم از بند"یا انیس من لا انیس له یا مونس من لا مونس له" ، مبارک چون قرارست نسیان وغفلت پیشگی فراموش شود و مهمانی حضرت عشق با تمام شکوه بر قرار شود.

فقط کاش یادمان باشد تکرار رمضان ها،لیلة القدر ها همه تلنگری ست برای به خود آمدن.



حافظ نوشت:

           بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش     ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش...  


۵۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۳
محمد حاجیان
امروز که داشتم حال و هوای کنکور بچه های رشته علوم تجربی رو ازتلویزیون می دیدم؛ یاد خودم افتادم که شب کنکور تا ساعت 1 نصف شب تو مجلس عروسی پسر عموم بودیم و چون همچنان مجلس قرار بود تا پاسی از شب بر قرار باشه، در حالی که خانواده همچنان در گیر عروسی بودند از اون مجلس پر عیش ونوش به تنهایی برگشتم خونه و به تختخواب رفتم و ...
تا نیمه شب خوابم نمی برد ،البته نه بخاطر استرس بخاطر هزار جور فکر و خیال شب امتحانی که بیخیالم نمی شدند.بهر حال به هر طریقی بود خودمو بخواب بردم و دو ساعت بعد بیدار شدم و آماده ی راهی شدن حوزه ی مورد نظر کنکور ...
و از اونجایی که گفتم شاید مورد نیاز ترین خوراکی فقط آب باشه،یه بطری 1ونیم لیتری آب معدنی که از دیشب تو فریزر گذاشته بودم و رو بهمراه بردم.
سر جلسه ؛تقریبا 1ساعتی از کنکور میگذشت که چشمم به بطری آبی که همچنان پلمپ بود افتاد،با اینکه خیلی تشنه مم نبود بخاطر اینکه یه نیمچه استراحتی به مغزم بدم به خودم گفتم فعلا یکم آب بخورم،نفسم جا بیاد....
چشمتون روز بد نبینه ،همین که اومدم در بطری آب رو باز کنم بخاطر اینکه تا سر بطری پر بود یکباره با پاسخنامه سراسر خیس خودم مواجه شدم.
حالا استرس برگه همچنان خیس بنده یه طرف حرفهای کنار دستی هاام یه طرف!
پشت سری که میگفت:بنظر من وقتتو تلف نکن؛پاشو بروچون دیگه این برگه رو تصحیح نمیشه،
کناریم گفت:راست میگه چون این برگه ها رو که آدم تصحیح نمیکنه!میدن دستگاه مخصوص خودش اینکارو میکنه که دستگاهم برگه چروک و این وضعیو قبول نمیکنه....
اون کنار دستیمم که فکر کنم بیش از حد درگیر یه تست شده بود، با لحنی خواب آلود گونه سرش رو بالا آورد و گفت:میخای بگو تا برات یه پاسخنامه دیگه بیارند



خلاصه بگومگو ها که دور صندلی ام بالا گرفت،یکی از ناظر های جلسه سریعا خودشو به بالای صندلی ام رسوند و با چهره ای در هم گفت:ظاهرا اینجا شورای حل اختلاف گرفته شده!معلوم است چه خبره...
اونوقت قبل از اینکه بخام من چیزی بگم نظرش به پاسخنامه همچنان خیسم افتاد و بسیار جا خورد وگفت:چیکار کرده ای با برگه ات پسر !؟ عه عه عه... سپس با لحنی مهربانتر گفت:بده ببینم برگتو
منم با چهره ای درهم و نگران با اکراه برگه رو بش دادمو با لحنی مظلومانه بش گفتم:یعنی پاشم برم؟
ناظرم که دید من بدجور روحیمو باختم بلند خندید گفت:نه بابا..تو بشین سولا رو توهمون برگه سوالات پاسخ بده تا من برم به یه نحوی برگتو بخشکنمو بیارم ،بنده خدا رفته بود برگه گذاشته بود تو آفتاب....
خلاصه با کلی حاشیه و تشنج در واپسین لحظات برگه پاسخنامه به صاحبش برگشت!!!

یاد نوشت: یادی کنیم از نفر اول کنکور تجربی سال 64 ،شهید احمد رضا احدی که با توجه به قبولی در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی ،عطای درس و دانشگاه را به لقایش بخشید و کمتر از یک سال بعد در مناطق جنگی به مقام والای شهادت نائل شد.



۳۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۰
محمد حاجیان