حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

گاهی برای تراوش افکار بهم ریخته ،تنها یک قلم و کاغذ کافی ست تا ابیات افسار گسیخته ی ذهن در سفیدی کاغذ رام شوند و آرام بگیرند ...

آرامش دریا همیشه ماندنی نیست
خورشید هم گاهی تماشا کردنی نیست

شب های بارانی چه دلچسب اند اما
باران اگر طوفان شود چسبیدنی نیست

عمری کنارش،خو گرفتی بودنش را
حالا ولی فهمیده ای فهمیدنی نیست

آنکه نمای قلب او پیشانی اش بود
دیگر نگاهش هم برایت خواندنی نیست

عشقی که میل بی نهایت داشت افسوس
کم می شود حالا ولی افزودنی نیست

پر بودم از حرف و سخن های نگفتن
با رفتنت حرفم دگر نشنیدنی نیست

اشکی که از بغض نگفتن چشمه دارد
از گوشه ی چشمت بدان افتادنی نیست

سردرگمم در قصه ی تقدیر و تقصیر
این مسئله در ذهن من حل کردنی نیست

باید که از بابایم عبرت می گرفتم
هر سیب سرخ نازنینی چیدنی نیست
http://s1.picofile.com/file/7662456234/sibe.jpg
پ ن:اگه وزنش اشکال داره،اشکال نداره چون نه من شاعرم و نه این شعر
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۴۵
محمد حاجیان