حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

دست نوشته های یک دانشجو

حیات خلوت

مدتی ست یاد گرفته ام با واژه ها بازی کنم،سر به سرشان بگذارم،پیچ و تابشان بدهم.حتی گاهی با آنها قایم موشک بازی میکنم و احساسم را پشت رنگ و لعابشان پنهان میکنم تا آنها مدام در جستجوی من احساسم را فریاد بزنند ...
این دست نوشت ها همه بازی ودست گرمی ست برای نویسنده شدن؛مطمئنم روزی که نویسنده خوبی شدم تازه میفهمم این واژه ها بودند که یک عمر مرا به بازی گرفته اند
آن وقت من میمانم و یک قلم تمام شده و یک کتابخانه پر از تنهایی،گوشه ی حیات خلوت دلم...!
.............
برداشت مطالب این وب با ذکر منبع بلامانع است.

طبقه بندی موضوعی

دريافت کد :: صداياب

روزهای گذشتنی...

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ب.ظ

نیمه خرداد می رسد و من دارم به اجبار و اکراه وارد 24 سالگی میشوم و این اصلا دوست داشتنی نیست که بدون اتفاق خاصی یکی دیگر از سال های جوانی ام دارد به یغما می رود. سال های جوانی که علی قول پیرمرد محله مان: 3برابر سال های پیری است!!!

و چقدر من اعداد سنین جوانی را که دیگر هیچ وقت برنمیگردند دوست داشتم،21سال،22سال،23سال ولی رغبت زیادی به 24 و همینطور سنین بعدی که میخواهند افول جوانی ام را فریاد بزنند ندارم.کاش با همان محاسبه ی پیرمرد محله مان هم بود میتوانستم 10سال از سنین 60تا 70 سالگی ام را کم کنم و 3،4 سال دیگر روی سن 22 سالگی بمانم.

شاید پیش خودتان بگویید زیادی دارم شلوغ میکنم و 24 سالگی که هنوز به اوج جوانی هم نرسیده که من از افولش می ترسم ،ولی بنظر من سنین اوج جوانی و میانسالی و پیری معیار مشخصی ندارد و برای هر کس امری نسبی است مثلا من همین الان دارم از زمزمه های شخصیتی ام میفهمم که دیگر شور و طروات و انگیزه های ابتدای 20 سالگی را ندارم و این شاید به معنای پیشروی به سمت پختگی باشد ولی قطعا برای هیچ کسی زود رسیده شدن و قبل از چیده شدن افتادن پای درخت زندگی دلچسب نیست.....



شهریار نوشت:

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۴
محمد حاجیان