سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ق.ظ
پی آواز مرغکی آمد
نرم نرمک رسید پشت در
در نیم باز آرزوها را
باز تر کرد تا رسد به آن مرغک
ولی ای کاش بسته بود آن در
یا که وارد نمی شد آن کودک
کودکی که چند روزی بود
مادرش گرفته بود از شیر
ترس آن چنان گرفت او را
که نگاهش به رو به رو خشکید
صحنه ای دید که چون آوار
همه می ریخت بر سر رویاش
داشت قصاب می برید آن وقت
سر آن مرغک و دل کودک
" تیر 88 "
پی نوشت:
یکی از دوستان در جواب این شعر،تو بخش نظرات شعری رو گذاشتن که توصیه میکنم از دستش ندین،با تشکر از ایشان.
۰
۰
۹۲/۱۰/۱۷
محمد حاجیان
پاسخ:
سلام عمه ی بزرگ خاندان :))
والا تا اونجایی که ما یادمونه سلام رو گفتن کوچکتر به بزرگتر بگه نه تبریکو،حالا به هر حال گذشت از بزرگانه و شما هم که پیر فامیل:))
بعد سینزه بدر عید شومام مبارک
پاسخ:
سلام لطف دارین شما
توزیع کوچه به زودی تو دانشگاه صورت میگیره،با این اگه به دستتون نرسید بازم بهم خبر بدین
علی یارتون
پاسخ:
در جواب "نیامدی که ببینم کجاست منزل تو
برای دیدن یاران قدم نما تسریع"
این فاصله ها که بین ما بسیارند
از دوری ما کنار هم بیزارند
یک روز برای دیدنت میآیم
اما اگر این فاصله ها بگذارند
(شاعرشو نمیدونم)
این غزل هم مثل بقیه اشعارت قشنگ بود
خوشحال شدم که افتخار بازدید و شاعری دادی.
پاسخ:
من از شما پیغامی دریافت نکردم.
پاسخ:
بزرگترین دردسر این سیستم بیان همین نداشتن شکلکه...
حالا تو هم سعی تو بکن یه بار دیدی شاعر شدی:))
پاسخ:
ظاهرا این شاعر اصرار زیاد به گمنامی دارد.
نخیر هیچ ایهامی ام نداره،منظورش همون حاجیان بیت الله الحرام بوده و گرنه ما کجا و طواف عاشقی!:))
پاسخ:
بله خبراش بهم رسید عمه خانوم...:)))
پاسخ:
سلام.البته ما مورد داشتیم شاعر که شعر خودشو تفسیر کرده...
اهان فک کنم شما راحله از لحاظ آهنگ رحیل و این حرفا بیان فرمودین عاخه من از اون لحاظ برداشت کردم.
پاسخ:
سلام
شما فک کنم بیش از حد شاعر هستینااا:))
البته مطلع این شعرو خانم پزوه سرودن،توی کوچه هم چاپ شده.
بهرحال سرودن غزل یک گام برای حرفه ای تر شدن است البته چون گفتین شاعر نوظهورم میگم.
باشه منم با شما که اصلا نمیدونم کی هستین و چرا باهام قهر کردین و حالا هم آشتی؛آشتی می کنم.
راسی این بیتتونم لایک داشت:
حاجیانم من ولی از کعبه دور افتاده ام
در طواف عاشقی برمن نیاید هیچ سود :))))
پاسخ:
چی میگی تو ،همینجوری ردیف می کنی پشت سر هم:اا
با آرمان های امامم که شوخی می کنی :((
تکیه کلام ما را هم که تحریف نمودی
الان جا داره واقعا بگم:این بود قرارمون؟
...
طبع شاعری موهبتی ست که بر هر کس داده نمی شود این بیابانکی بهم گفت.[شکلک زبان]
پاسخ:
می بینی چطور مثل یک مار و پله به بازی گرفته شده ایم
از روزگار آشفته ام غمگین و دلگیرم ولی ... :))))
...
راسی 30نما خوش گذشت اا:
پاسخ:
حالا به این زودی قهر نکن :))
به شما شاعر نوظهورهم تبریک عرض می کنم که شعر بنده باعث تراویختن طبع شاعری تون شد.
شعرتون خیلی قشنگ بود البته اون دو شعر قبلی بنظر من جالب بود و نا پخته نبود.
راستی منظورتون را از این بیت نفهمیدم:
"کیستی، از کدام قافله ای؟
از چه اکنون جدا زراحله ای"
...
پاسخ:
سلام
به قول بچه ها گفتنی :من دیگه حرفی ندارم :))
یعنی کل شعر یه طرف این تکیه کلام آخر شعرم یه طرف.
راستی من دل سنگم!؟عجب! این بود قرارمون؟
ولی خداییش خیلی خندیدم،خصوصا اون حس نوستالژیکو خوب اومدین.
...
بهرحال ظاهرا ما هنرمندهای نامکشوف زیادی داریم.که ترجیحا نیز میل به ناشناخته ماندن دارند.
پاسخ:
شما لطف دارین.
برداشتن عکس جریان داره خو...
پاسخ:
نمیشناسمشون
شاید اگه میخواستن معرفی می کردن،هر چند هنوزم دیر نشده!
پاسخ:
سلام
خب یه جورایی میخاسن بگن چاقوی قصاب همیشه دلیل قصاوت قصاب نیست گاهی ام دفع شرارت میکنه.
البته خودشون باید نظر قطعی رو بگن:))
سلامت باشین
انشالله
پاسخ:
والا اگه این سکرته من چیزی متوجه نشدم!
پاسخ:
سلام
شعرتون فوق العاده بود و منو بسیار متاثر کرد...
چرا که خامی کودک را قشنگ به تصویر کشیده بودین و البته که کودک در این ماجرا بی تقصیر است چون اولا خیلی چیزهاست که طفلک نمیداند ،و دوما سردی و گرمی روزگار را نچشیده است که بداند چرخ گردون بازی بسیار دارد و سوما احساساتش بر منطقش غلبه دارد.
بهرحال از نظر بنده شعر شما قشنگتر سروده شده هر چند شعر بنده اصلا شعر نیست چراکه بخاطر انتقال شیواتر مضمون خودم را ازبند قافیه و وزن رها کردم .
...
اما بوقلمون نبودا :))
راستی خواستم بگم:شما؟ ولی گفتم: اگه میخواستین حتما خودتون میگفتین دیگه ll:
پاسخ:
مرسی((:::::::::::::::::::::
پاسخ:
سلام.
بله البته ایشون کتابای دیگه ای هم دارند مثلا"وخدا بود وهیچ کس"و کتاب "زیبا ترین سروده ی هستی"هم خیلی قشنگ هستند.
پاسخ:
سلام
مرسی عمه خانوم!!! ((:
پاسخ:
سلام.کدوم شعرو؟
فعلا که رو دست دایی شو آورده :))
پاسخ:
سلام
عا توام چقد احساساتی...
پاسخ:
سلام.شعر جدید ندارم،یه دفتر دارم از دوران مدرسه هر از گاهی تراوشات ذهنیمو توش مینوشتم.
فائزه که زلزله ست ((:
پاسخ:
بخدا رفته بودم تو کارخونه پاس کنم
واحدای عرصه ای که رو دسم مونده رو )):
پاسخ:
بی ربط که نیست این تصویر نشان دهنده ی حالت اون کودکه دیگه...
پاسخ:
سلام علیکم
تف به ریا،البته این شعر نو نیست این مال تیر 88 ((:
هرچند رسمه که کوچیکتر به بزرگتر تبریک بگه ولی گذشت از بزرگانه :)))(اوم باهم بک);)
نظرات پستاتونم که بسین!!نمیشه کامنت گذاشت :|
عیدتون با تاخیر زیاد مبارک :)